۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

نگاهی به روش و منش موسوی و آنچه ما سبزها باید برای یاری رساندن به او بکنیم

نگاهی به روش و منش موسوی و آنچه ما سبزها باید برای یاری رساندن به او بکنیم | ندای سبز آزادی


در هفته های اخیر بعضی اشاره کرده اند که استراتژی ها و تاکتیکها، طرحها و ایده های جنبش سبز عمدتا از مهندس موسوی می آید، و اثر چندانی از حضور خلاقانه بدنه جنبش سبز در همفکری یا همیاری با این طرحها و ایده ها نیست. این گروه منتقدان دلسوز می گویند موسوی از ابتدا بر همین حضور خلاقانه همه سبزها تاکید کرده بود و همه را در فرآیند راهبری و راهنمایی جنبش شریک می دانست، اما امروز بار زیادی را خودش - بدون حلقه اصلی مشاوران اش و البته همراه مهدی کروبی، و کمی آن طرف تر محمد خاتمی و اکبر هاشمی - بر دوش می کشد.

این سخن البته مخالفانی هم دارد که به هزینه هایی که شهروندان پرداخته اند و همچنان با آغوش باز می پذیرند، اشاره می کنند. یا به اینکه همچنان در اکثر رخدادهای سبز، حضور مردم خودجوش است.

تردیدی نیست که هر یک از این دو گروه نکته های قابل تاملی دارند که غرض اینجا رد یا قبول آنها نیست. آنچه ارزشمند -- و حتی ضروری -- است، نفس این نقدها و گفتگوهاست تا جنبش سبز همان پویایی را که تا به امروز از خود نشان داده، حفظ کند. به این بهانه مروری می کنیم بر برخی از تاکتیک های موثر جنبش تا کنون، که می توان آنها را ذیل یک استراتژی کلی دید. و در این بازخوانی ارزیابی می کنیم نقش غیرقابل نکار میرحسین موسوی را و بعد فکر می کنیم که ما چگونه می توانیم در این راه به رهبران جنبش کمک برسانیم:

۱) میرحسین از همان روزهای اول (چه قبل از انتخابات و چه بعد از آن) هوشمندانه جنبش را به احزاب گره نزد و مردم را در صحنه خواست. چرا که می دانست روزهای سخت پیش رو، که برای اش آن ”صحنه آرایی خطرناک” شده بود، روزهایی نخواهد بود که در آن هیچ نهاد رسمی و هیچ ساختار تشکیلاتی اجازه فعالیت داشته باشد.

با این کار میرحسین یکی از مهمترین برگ برنده های ”نظام”، یعنی حضور مردم در صحنه، را به برگ برنده ”جنبش” تبدیل کرد. و به همین خاطر بود که ”نظام” آن طور از ”اردوکشی خیابانی” جنبش سبز بر آشفت. مگر ”نظام” جمهوری اسلامی پیش از آن خود ”اردوکشی خیابانی” نمی کرد؟ اصلا مگر سیاست رسانه ای این نظام بر چیزی جز حضور مردم در خیابان ها،‌ که آن را ”بیعت” با آرمان های مقام عظمای ولایت و انقلاب می خواند، استوار بود؟ پیش از این، حضور چند ده هزار نفره مردم هوادار حاکمیت در خیابان ها کافی بود تا معادل ”رفراندوم” تلقی شود، و مواضع حاکمیتی را در هر موضوع و موضعی تایید و تصویب کند. هجده تیر را مگر یادمان رفته؟

راه دور نرویم. همین که حکومت توانست یکی دو حضور نسبتا پرجمعیت از مردم بگیرد (۹ دی و ۲۲ بهمن) دیگر سر از پا نمی شناسد. همان منطقی که پیش از آن از ”اردوکشی خیابانی” می نالید و ترغیب مردم به حضور در خیابان ها را محکوم می کرد، حالا نمی بینیم که چه طور حضور ”مردم” را نشانه حقانیت خود و بطلان راه رقیب می داند؟ پس مسئله آن طور بر آشفتن و آزرده شدن از اردوکشی خیابانی ”نظام” کاملا مشخص است: او آشفته شده چون از تاکتیک خودش علیه خودش استفاده شده. او آزرده شده چون زمین بازی اش را حریف از او گرفته، و اینک رقیب اش با توپی به او گل می زند که او آن را در تصرف خود و ملک طلق خود می دانست.

۲) میرحسین هوشمندانه استراتژی ”تبدیل نقاط قوت حریف به نقاط ضعف” را برگزید. بار دیگر، با تبدیل مناسبت های تقویمی جمهوری اسلامی به موقعیت هایی برای حضور و بروز جنبش.

با این استراتژی هوشمندانه، مناسبت های رسمی ای که هر کدام از آن ها می توانست به عنوان فرصت هایی برای سرکوب جنبش توسط حاکمان استفاده شود، به زمان هایی تبدیل شد که به جای جنبش سبز این حاکمان سرکوبگر بودند که از آن ها می ترسیدند. فکر کنیم اگر چنین استراتژی ای اندیشیده نمی شد چه می شد؟ در هشت ماه پس از انتخابات تا ۲۲ بهمن، هر مناسبت تقویمی و رسمی، ابزاری حکومتی بود که سبزها در آن بمباران خبری و رسانه ای می شدند، و حضور مردم مشت محکمی بر دهان آنان خوانده می شد. تازه این به شرطی بود که اصلا جنبش تا آن زمان مجال تنفس و زنده ماندن می داشت. بدون طرح این استراتژی بی شک جنبش تا این زمان زنده نمی ماند.

این که ما پس از حضورهای خیابانی در این چند ماه هویت خودمان را شکل داده ایم و به انسجام اجتماعی کم نظیری دست یافته ایم که نظیرش در هیچ جنبش اجتماعی ای پس از انقلاب وجود نداشته است معلول این تیزهوشی و درایت و ”بصیرت” میرحسین موسوی (و البته مهدی کروبی) بوده است.

۳) نامگذاری سال ۸۹ به سال ”صبر و استقامت” را نیز می توان در ادامه همین استراتژی ”تبدیل نقاط قوت حریف به نقاط ضعف” خواند و فهمید.

بعد از این نامگذاری چه اتفاقی می افتد؟ جمعیتی که تا کنون هر سال با شنیدن نامگذاری سال به نامی اعتراض و فشردگی خود را به شکل طنز و جوک در می آوردند و با تمسخر و طعنه آن را خالی می کردند، حالا هر بار که نام رسمی و حکومتی این سال را می شنوند، به یاد آن یکی نام مردمی و معترضانه این سال می افتند. میرحسین موسوی با این کار هوشمندانه از تمام ظرفیت های تبلیغی و رسانه ای حکومت به شکل منفی استفاده کرده است:

هر بار که تلویزیون نام سال جدید را در تمامی شبکه های خود زیرنویس یا بالانویس می کند، هر بار که در خیابان ها به بیلبوردهای بزرگ نامگذاری سال جدید زیر عکس های بزرگتر ”برادر بزرگ” بر می خوریم، هر بار که در مکاتبات و فرم های رسمی اداری یا نظامی نام حکومتی سال را می خوانیم، ناگزیر یادمان به سمت آن نام غیرحکومتی می رود. می بینیم: سال همت مضاعف و کار مضاعف، و می خوانیم: سال صبر و استقامت. یار به شکل سلبی از در و دیوار در تجلی است. و این برای جنبشی که تمامی مجال های اش را برای بروز و حضور در عرصه عمومی از او گرفته اند یعنی فرصت سازی. یعنی از هیچ موقعیت آفریدن. یعنی باز نقاط قوت حریف را نقاط ضعف او و نقاط قوت خود کردن.

این کار را پیش از این نیز میرحسین موسوی کرده بود. وقتی که انقلاب و جنگ را تفسیری دوباره کرد. تفسیری غیرحکومتی و غیرابزاری که ارزشهای جنگ و انقلاب و قهرمانان آنها را دوباره برای نسل نو قابل فهم و قابل استفاده کرد. انقلاب و امام که همیشه ابزاری شده بود برای حاکمان برای تثبیت پایه های حکومت شان و نفی خواسته های مردم، تبدیل شدند به اموری برای اعتراض و اصلاح. ”انقلاب” که ابزاری حکومتی برای “محافظه کاری” و حفظ وضع موجود شده بود شکل اصیل انقلابی و اعتراضی خود را در شکل جنبش اصلاحی و مدنی بازیافت.

میرحسین ارزش انقلابی انقلاب را دوباره به آن بازگرداند، چرا که خود از جنس اصیل آن انقلاب بود. چرا که خود نسخه اصل آن انقلاب و جنگی بود که تازه به دوران رسیده ها می کوشیدند نسخه بدل و قلابی اش را به ما قالب کنند. همان طور که ارزشهای اصیل جنگ را با بازگرداندن همت ها و باکری ها به ما احیا کرد. ما خانواده های شهدای اصیل جنگ را، خانواده همت ها و باکری ها را، در اعتراض و خواسته های مان کنار خود می دیدیم، تا در یابیم که همت و باکری و خرازی و ستاری و جهان آرا و ... برای سرکوب نیستند‏، بل شهدای راه آزادی و امنیت اند. شعار ”بسیجی واقعی، همت بود و باکری” که خودجوش از دل این دریافت اجتماعی جوشیده بود، چنان حکومت و نهادهای حکومتی و میلیشیایی آن را بر آشفت که بسیج را مجبور کنند همایش ”بسیجی واقعی” برگزار کنند. چرا؟ چون باز ”نظام” بر آشفته و آزرده شده بود از این که ما زمین بازی او را قبضه کرده ایم. از این که نقاط قوت او را تبدیل به نقاط ضعف او و نقاط قوت خود کرده ایم. و یک نظام ایدئولوژیک از هیچ چیز آن قدر آشفته نمی شود که از تبدیل شدن نقاط قوت اصلی ایدئولوژی اش به نقاط ضعف اش، و نقاط قوت حریف.

اگر تا این جای کار اجمالا این استراتژی کلی میرحسین، و این که طراح اصلی این استراتژی ها و تاکتیک ها او بوده است، را قبول کرده باشیم، وقت است که به سئوال اول بر گردیم: چرا گاه به نظر می رسد که میرحسین موسوی از ما پیش است، یا ما درجا زده ایم؟ این ها نکاتی است که اجمالا و فهرست وار به نظر نگارنده می رسد:

ــــــ موسوی باهوش است. ظاهرا با این یک قلم کاری نمی توانیم بکنیم، جز آن که بیشتر فکر بکنیم. جز آن که در حلقه های سبزمان بیشتر با هم بحث کنیم و از همفکری یکدیگر کمک بگیریم تا با هوش جمعی مان و با استفاده از هوش باهوشترهای مان ایده هایی خلاقانه و راهگشا برای جنبش بیابیم. و این ایده ها را در سطح عمومی مطرح کنیم، تا به تیغ نقد جمعی بخورد و بهترین های اش در فرآیندی جمعی و عمومی انتخاب اصلح شود، و به سود جنبش استفاده شود.

ــــــ موسوی باتجربه است، مدیر است. تجربه سالیان سال مدیریت در بالاترین سطوح کشور، آن هم در سخت ترین و بحرانی ترین سالها، تجربه ای است که ما نداریم. این تجربه، به علاوه شناختی که او از مجموعه و جامعه دارد، به او بصیرتی می دهد که بهترین راه حل ها را ببیند و بیابد. ما آن تجربه را نداریم، اما در این چند ماه ما نیز به اندازه سال ها مجرب شده ایم. بالا و پایین ها و پست و بلندها و فراز و نشیب هایی را دیده ایم که کمتر کسی در عالم سیاست در طی سال ها در کشوری می تواند ببیند. این تجربه، که هزینه گزافی برای آن رفته است (هزینه ای به اندازه جان عزیزان مان و حبس آزادگان مان و رنج های جمعی ای که با هم کشیده ایم)، تجربه گرانبهایی است که باید از آن استفاده شود. ما امروز مجموعه بزرگی از “جوانان مجرب” داریم، که دیگر در حرف ها و تحلیل ها و ایده ها و پیشنهادهای شان خامی های معمول هم سن و سال های شان را ندارند،‌ و در میدان عمل و به تیغ حوادث پخته شده اند. این مجموعه با تجربه های اندوخته اش اگر شور و شوق روزهای اول را دوباره باز بیابد و به کرختی و خمودگی خو نکند، پتانسیل هایی به مراتب بیشتر از روزهای شروع جنبش خواهد داشت.

ــــــ موسوی صبور و با استقامت است. روزهای اولی که میرحسین از طولانی بودن این راه می گفت، و این که باید جنبش را زندگی کرد، ما با آن که این حرف ها را می شنیدیم آن ها را جدی نمی گرفتیم و معنای آن را نمی فهمیدیم. هنوز انتظار دستاوردهایی کوتاه مدت و موفقیت های ضربتی داشتیم. امروز اما به عمق معنای حرفی که مهندس موسوی زده بود و به سختی راه سبزی که پیش روی مان است بیشتر واقف شده ایم. نتیجه طبیعی عجله و زیاده خواهی سرخوردگی و از راه ماندن است. ما باید بیاموزیم که به جای انتظار نتیجه های سریع و کوتاه مدت به نتایج بطئی و تدریجی فکر کنیم، و برای آن برنامه ریزی کنیم. باید درک کنیم که همین که حاکمیت نتوانسته جنبش اعتراضی ما را مثل حرکت های قبلی سرکوب کند موفقیت است. این که ما به عنوان اپوزوسیونی زنده و سبز در جامعه حاضریم و حضورمان حس می شود دستاوردی است که باید حفظ شود و گسترده تر شود. اگر مسئله را این طور ببینیم، ما هم می توانیم مثل میرحسین صبور و مقاوم در صحنه بمانیم، و گرفتار سرخوردگی و ناامید نشویم، و از دوری و دیری غم نخوریم، و به “هنر گام زمان“ فکر کنیم.

با این مقدمات، پاسخ سئوال اول مشخص است: اگر می خواهیم کمک کار رهبر جنبش باشیم، اگر می خواهیم پا به پای رهبر جنبش پیش برویم و جنبش را هم پیش ببریم و عقب نمانیم، اگر می خواهیم به اهداف آزادی خواهانه و اصلاح طلبانه ای که جنبش برای آنها پا گرفته برسیم، چاره ای جز آن نداریم که ما هم صبور باشیم، دچار سرخوردگی و واماندگی نشویم، از تجارب یک سال اخیرمان استفاده کنیم، به اشاره ها و نکته های ظریفی که میرحسین ما را به آن ها می خواند بیشتر توجه کنیم، و به راه ها و راهکارهایی فکر کنیم که در همین شرایط سخت و روزگار عسرت، می تواند برای جنبش راهگشا باشد. شرایط سخت انتخاب راه حل ها را سخت می کند، پس ما نیاز داریم که سخت فکر کنیم‏ و به سختی از میان هزاران ایده و طرح، که یا در بحث جمعی و یا در میدان عمل رد می شوند، یکی را که باقی می ماند انتخاب کنیم. طرح هایی که مثل طرح ها و تاکتیک های پیشین جنبش، که ذکرشان رفت، هوشمندانه و راهگشا باشد، و به حضور و بقای جنبش کمک برساند، و رسیدن به اهداف آن را تسریع و تسهیل کند.

این بار دیگر فقط رسانه ما نیستیم، استراتژیست و طراح و اتاق فکر و مشاور و رهبر هم ماییم. در این راه عقب نمانیم.

منبع:

http://irangreenvoice.com/article/2010/mar/30/2189


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره می‌شود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.