Khodnevis - یک خاطره از جواد لاریجانی
آن روز که به دفترش در نیاوران رفته بودم, حرف جالبی زد که هیچگاه فراموش نمیکنم: «قوه قضاییه با دستگیری شما به خاطر کاریکاتور، و همکارانتان به خاطر مطالبشان در مطبوعات، اشتباه بسیار بزرگی مرتکب شده». توضیح داد که دستگیری خبرنگاران کاری احمقانه است و در یک نظام دموکراتیک، این کار به توسعه لطمه میزند. کسانی که کار حرفهای خود را درست انجام دادهاند نباید به زندان بروند. حالا سالها گذشت و من و بسیاری دیگر از همکارانم، به خاطر همان روند «احمقانه» قوه قضاییه، مجبور به ترک خانه و کاشانهمان شدهایم. بسیاری از دوستانمان در زندان هستند... جواد در ژنو مدعی شد که هیچ کسی را به خاطر کار مطبوعاتیاش نگرفتهاند.
راستش را بخواهید، مواضع جواد لاریجانی در اجلاس حقوق بشر ژنو حسابی رفته روی اعصابم. چرا؟ اینقدر در روز روشن دروغ میگوید که خودش هم باورش شده.
ترجیح دادم به جای سخنرانی به یک خاطره قدیمی برگردم. اولین باری که به دفتر جواد لاریجانی رفتم. این البته اولین باری نبود که میدیدمش. در بهار سال ۱۳۷۵، زمانی که در جشنواره مطبوعات، در غرفه مجله «گلآقا» مسوول گفتگو با مهمانان و مردم بودم، لاریجانی را گیر آوردم و از او پرسیدم که از کی متوجه شده طنزنویس است؟ جواد گفت که آقای صابری دیده که او استعداد این کار را دارد و هر از گاهی مطالبش را به گلآقا میدهد. من هم به او گفتم در باره مطالبی که به گلآقا داده حرفی ندارم! منظورم نوشتهها و پیشبینیهای سیاسیاش در روزنامه اطلاعات است که اغلب غلط از آب در میآید و با خواندنشان، آدم خندهاش میگیرد!
اما در سال ۱۳۷۹، وقتی کتاب در سال ۱۳۷۸ اتفاق افتاد چاپ شد، به این فکر افتادم که میشود کتابی هم درباره جوادلاریجانی کار کرد. کسی که هر اقدامش در تاریخ انقلاب میتواند مفهومی طنز آمیز پیدا کند. از یکی از همکارانم در روزنامه 'دوران امروز' شماره جواد را گرفتم و به او زنگ زدم. خودم را معرفی کردم و گفتم میخواهم «خدمتش برسم»!
با یک جعبه گز و یک کتاب به دفترش در نیاوران رفتم. استقبال خیلی گرمی کرد. آنقدر حرف زد که انگاری هیچ برنامهای ندارد جز گپ زدن با من. اما حرف جالبی زد که هیچگاه فراموش نمیکنم این بود: «قوه قضاییه با دستگیری شما به خاطر کاریکاتور، و همکارانتان به خاطر مطالبشان در مطبوعات، اشتباه بسیار بزرگی مرتکب شده».
توضیح داد که دستگیری خبرنگاران کاری احمقانه است و در یک نظام دموکراتیک، این کار به توسعه لطمه میزند. کسانی که کار حرفهای خود را درست انجام میدهند که نباید عقوبت ببینند.
بعد از آن هم چند باری به دیدنش رفتم (یکی دو بار هم با ابراهیم نبوی بود) تا ماجرای کتاب 'جوادنامه' را پیگیری کنم. یک دفعه هم همکار خوبم حسن سربخشیان بود، روزی که با جواد برای روزنامه حیات نو گفتگو کردم.
نکته با حال اینجا بود که وقتی از خاطراتش حرف میزد، حس میکردی برخلاف دیگر دولتمردان، بسیار دموکراتیک است. بخصوص وقتی که ماجرای سفرش به ساحلی در اسپانیا همراه حسن روحانی را تعریف میکرد...پلاژ...رستوران...استیک...فرار از دست راننده سفارت...
آخرین باری که به او زنگ زدم، روزی بود که دوست و همکارم سینا مطلبی دستگیر شده بود. جواد به پستی و مقامی در قوه قضاییه رسیده بود و میتوانست به سینا کمک کند. به دفترش زنگ زدم، گفتند نیست. به خودش زنگ زدم، اما این بار برنداشت...انگار شماره من که روی موبایلش افتاده بود را میشناخت و حدس میزد برای چه کاری زنگ زدهام...
حالا سالها گذشت و من و بسیاری دیگر از همکارانم، به خاطر همان روند «احمقانه» قوه قضاییه، مجبور به ترک خانه و کاشانهمان شدهایم. بسیاری از دوستانمان در زندان هستند...
حالا در ژنو مدعی است که هیچ کسی را به خاطر کار مطبوعاتیاش نگرفتهاند.
گفتم شاید کسی که جزئیات «خلافکاری» در ساحلی در اسپانیا را از یاد نمیبرد، بتواند اندکی تامل کند و به حافظهاش فشار بیاورد که در زمستان سال ۱۳۷۹ به من چه گفت؟ و اینکه کار قوه قضاییه چقدر احمقانه بوده است...
جواد لاریجانی سیاستمدار است، میتواند سیاستمدار خوبی هم باشد، اما اینجا دارد نشان میدهد که حتی اگر یک آدم به ظاهر دموکراتمنش باشی، در چنبره قدرت نظام، به چه موجودی تبدیل میشوی. تفسیر اینکه جواد امروز چگونه موجودی است، بر عهده شما...
نیک آهنگ کوثر
نیک آهنگ کوثر
منبع:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره میشود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.