۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

کدام جمهوری برای ایران بهتر است؟

ايران در جهان | Iran dar Jahan | کدام جمهوری برای ایران بهتر است؟



محسن کدیور بر آن است که ایرانیان در پی چهار نوع جمهوری هستند. این روشنفکر مذهبی که روحانی است و به مسائل حقوق بشر می پردازد می گوید حاکمان کنونی ایران "قرائتی فاشیستی از قانون اساسی" دارند.
کدیور در حال حاضر در ایران زندگی نمی کند. دربارۀ خود می گوید بدون وابستگی گروهی مخالف نظام سیاسی ایران است. بعنوان هوادار آیت اللهِ در گذشته منتظری و از روی دلیل های سیاسیِ به گفتۀ خودش واقع بینانه پیرو سیاست های رئیس جمهور سابق خاتمی و میرحسین موسوی و مهدی کروبی است که به نظام وفا دارند.
کدیور جمهوری خواهان ایرانی را به چهار گروه دسته بندی می کند که گروه اول سرقدرت است و می خواهد "جمهوری اسلامی" را آنچنان که هست نگهدارد. گروه دوم می خواهد تفسیری"معقول" از قانون اساسی موجود ارائه دهد. گروه سومی هست که "جمهوری اسلامی" را بدون "ولایت فقیه" یعنی بدون رهبر انقلاب می خواهد و گروه چهارم سر درپ ی جمهوری غیردینی دارد. کدیور باور دارد که حکومت پادشاهی مشروطه در ایران اقبالی ندارد.
به گفتۀ کدیور گروه اول از حاکمان کنونیِ "جمهوری اسلامی" پشتیبانی می کنند. کدیور بر آن است که حاکمان کنونی و طرفداران آنها آشکارا "قرائتی فاشیستی" از قانون اساسی موجود در ایران دارند.
روحانیونی مانند رهبر انقلاب علی خامنه ای و شیخ حسین نوری همدانی و شیخ محمد یزدی و شیخ محمد تقی مصباح یزدی و محمد صادق حائری شیرازی و شیخ احمد جنتی و فرماندۀ سپاه محمد علی جعفری و رئیس جمهوراحمدی نژاد مهمترین طرفداران این قرائت از "جمهوری اسلامی " هستند. برای آنها رأی مردم در انتخابات جایگاه چندانی ندارد، مهم نظر رهبر انقلاب علی خامنه ای است. رأی مردم فقط وقتی ارزش دارد که مخالف دستورهای رهبر نباشد.
مشروعیت قانون اساسی به شخص رهبرانقلاب است. وی مادام العمر نفر اول کشور است. رهبر را انتخاب نمی کنند بلکه خدا او را برگزیده و تنها باید "کشف" شود. از اینرو قوانین به تأیید او نیاز دارند. کدیور می گوید این نوع حکومت در اسلام در سنت خلافت هم وجود داشته است. کدیور بر این باوراست که این گروه قانون اساسی را به غلط تفسیر می کند.
"تفسیر حقوقیِ" قانون اساسی
گروه دوم بیشتر دنبال "جمهوری اسلامی" است که در آن رهبر باید انتخاب شود و به قانون اساسی پابند باشد.
اصل 56 قانون اساسی می گوید گرچه حاکمیت خدا مطلق است اما انسان مسئول سرنوشت اجتماعی خود است. هیچکس نمی تواند این حق خدا داده را از انسان بگیرد یا تنها به دست گروهی بسپارد. از این گذشته اصل 6 قانون اساسی اصل انتخاب را پیش بینی کرده است. طبق اصل 59 قانون اساسی باید مسائل مهم اقتصادی و سیاسی با اکثریت دوسوم "مجلس" به تصویب برسد.
باید اینجا اضافه کرد که کدیور نقش نهادهای تمامیت خواه مانند شورای نگهبان را جدی نمی گیرد. شورای نگهبان از همان ابتدا انتخابات در ایران را به مضحکه تبدیل کرد زیرا تنها کسانی می توانند انتخاب شوند که مورد تأیید این نهادِ غیرانتخابی قرار بگیرند.
آرمان شهرِ قانون اساسی خمینی
کدیور در ادامه آرمان شهر قانون اساسی خمینی را اینگونه توضیح می دهد: اصل 9 قانون اساسی همۀ آزادی های مردم را تضمین کرده است. اصل 23 ضامن آزادی عقیده است و طبق اصل 24 رسانه ها باید آزاد باشند. طبق اصل 27 اجتماعات آزاد است مادام که درتضاد با اصول اسلام نباشد. هر شهروند ایرانی طبق اصل 34 حق دارد برای احقاق حق خود به دادگاه مراجعه کند و طبق اصل 36 متهم را باید تنها در دادگاه صالح محاکمه کرد. شکنجه طبق اصل 38 ممنوع است. و مجلس می تواند در همۀ مسائل به تحقیق و تفحص بپردازد (اصل 76).
باید افزود این آزادی ها در 31 سال گذشته تنها برای کسانی بوده که مخالف حاکمان نبوده اند.
کدیور ادامه می دهد طبق اصل 79 سلطۀ نظامی ممنوع است. طبق اصل 168 باید جرم های سیاسی رسانه ها در دادگاهی علنی بررسی شوند. و طبق اصل 175 باید رسانه های دولتی نیز آزادی عقیده را رعایت کنند مادام که این عقاید درچهارچوب قوانین اسلامی است. اینجا این سؤال مطرح است که چگونه ایران از 31 سال پیش از جمله بزرگترین زندان ها برای روزنامه نگاران شده است؟
سازمان های اصلاح طلب اسلامی
کدیور از روحانیونی مانند شیخ یوسف صانعی و سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و سید جلال الدین طاهری و سید علی محمد دستغیب شیرازی و شیخ اسدالله بیات زنجانی و رئیس جمهورسابق محمد خاتمی و چند سازمان اصلاح طلب اسلامی نام می برد که نقش نظارتی و "اختیار استصوابی" نهادهای حکومتی را رد می کنند. از این گذشته شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی درسال 1989 پیشنهاد کرده بود دورۀ تصدی رهبرانقلاب به 10سال محدود گردد و رهبر فقط بتواند برای یک دورۀ دیگر انتخاب شود. و نیز پیشنهاد کرده بود مجلس خبرگان برکار رهبری نظارت کند. آیت الله فاضل که در این فاصله درگذشته مخالفت کرده بود زیرا بر آن بود جانشین امام غایب – رهبرانقلاب چنین مقامی دارد - نمی تواند از مقام خود کنار برود.
در واقع شکافی در میان حاکمیت ایران بروز کرده است. طرفداران این قرائت از جمهوری اسلامی گرچه نمی توانند در چهارچوب جمهوری کنونی به نیروهای غیردینی ایران آزادی بدهند اما خود خواهان سیاست داخلی و خارجی معتدل تری هستند و مناسبات استالینی نمی خواهند. آنها اما می خواهند به حاکمیت دیکتاتوری ثبات دهند. رئیس جمهور سابق خاتمی درمناسبت های مختلف گفته "اصلاح طلبان" نمی خواهند دمکراسی و حقوق بشرغربی در ایران برقرار کنند.
جمهوری اسلامی بدون رهبری
گروه سوم مورد نظر کدیور، عمدتاً ملی مذهبی ها، برآن است که حاکیت ملی ناشی از مردم است. دراین الگو رئیس جمهور بیشترین قدرت را دارد و سه قوۀ مستقل باید نقشی محوری داشته باشند. شورای نگهبان تنها باید بر رعایت قانون اساسی و قوانین عادی نظارت کند. اما شورای نگهبان را باید "مجلس" انتخاب کند.
باید گفت چنین خواسته ای به مفهوم تغییر درقانون اساسی موجود است. زیرا درحال حاضر شش عضو این نهاد را رهبرانتخاب می کند. کدیور تأکید می کند آیت الله کاظم شریعتمداری و محود طالقانی و نیروهای ملی مذهبی مانند بازگان و یدالله سحابی از این الگو پشتیبانی کرده اند.
باید یادآوری کرد طرفداران الگوهای دوم و سوم خود از ستون های قدرت در "جمهوری اسلامی" بوده اند اما در این فاصله هر چه بیشتر و با خشونت از مراکز قدرت کنار گذاشته شده اند.
جمهوری غیر دینی
کدیور می گوید دین جداخواهان ایران خواهان جمهوری دمکراتیکی هستند که بر اصل های حاکمیت ملی و حقوق بشر استوار است. جمهوریخواهان غیردینی، دین را امری خصوصی می دانند. آنها حق آزادی بیان و عقیده را برای همه به رسمیت می شناسند. این گروه خواستار لغو حجاب اجباری برای زنان هستند.
درالگوی حکومت غیردینی مذهب رسمی وجود ندارد. همۀ دین ها به رسمیت شناخته می شوند. اسلام بر خلاف الگوهای دیگر نقش تعیین کننده درقانون گذاری ندارد. به گفتۀ کدیور الگوی جمهریخواهان غیردینی ایران به جمهوری لائیک فرانسه شباهت ندارد و بیشتر به جمهوری آمریکا و دیگر دمکراسی های غربی نزدیک است.
چه الگویی از نظر کدیور بخت بیشتری دارد؟
کدیور تأکید می کند در حال حاضر در ایران با علی خامنه ای و احمدی نژاد الگوی اول حاکم است. به گفتۀ کدیور هواداران این الگو را دست بالا 25 درصد مردم ایران تشکیل می دهند. وی براین باور است که تعداد این هواداران در ماه های اخیر کاهش یافته است. بیشتر از نیمی از مردم ایران این الگو را رد می کنند. کدیور گروه اول را آن گروهی می داند که "قرائتی فاشیستی از قانون اساسی" دارند. به نظر او الگوی سوم و چهارم را تنها می توان با همه پرسی واقعیت بخشید. اما همه پرسی در آیندۀ نزدیک ممکن نیست.
کدیور پیشنهاد می کند جنبش سبز باید به الگوی دوم بپردازد زیرا اجرای آن واقع بینانه تر است. وی اصل حاکمیت روحانیون را به هر شکلی که باشد رد می کند. نظام مبتنی بر دمکراسی و حقوق بشر را ترجیح می دهد. اما بنابر دلایلی که از نظر او واقع بینانه است به الگوی دوم نظر دارد.
جنبش سبز چیست؟
به گفتۀ محمد قوچانیِ اصلاح طلب جنبش سبز درایران به "جناح چپ خط امام" در سال های دهۀ هشتاد بر می گردد و از عقاید امام خمینی پیروی می کند.
بویژه رهبران این جنبش همان "هویت آیت الله خمینی" را دارند. قوچانی می نویسد: "جنبش سبز نه سلطنت می خواهد و نه می خواهد اسلام گرایی را کناربگذارد." اگر این جنبش همانی است که با استناد به خمینی دورۀ اصلاحات را آغاز کرد پس باید از "جمهوری اسلامی" همچون امام خمینی دفاع کند. به گفتۀ قوچانی شعارهایی مانند "جمهوری ایرانی" در چهارچوب جنبش سبز "به صلاح نیست و ازاین گذشته غلط است."
قوچانی به جنبش سبز شعاری را از خمینی پیشنهاد می کند: "جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد." به نظر او جمهوری اسلامی باید شعار اصلی اصلاح گرایان باشد.
در پایان باید گفت روشن فکرانی چون محسن کدیور و قوچانی خیال خام اصلاح پذیری "جمهوری اسلامی" را دارند. زیرا حکومت مبتنی بر دمکراسی و حقوق بشر جز با حذف نهادهای تمامیت خواهی که در قانون اساسی آمده امکان پذیر نیست.
عکس از:dpa/DPA
منبع:

http://www.irandarjahan.net/spip.php?article895


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره می‌شود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.