سید ابراهیم نبوی
بازی باید در همه میدان ها ادامه پیدا کند. این مهم ترین نتیجه ای است که از گفتگوی میرحسین موسوی می توان گرفت. وی با ظرافت و دقت نظر ضمن جمع بندی شرایط کنونی تلاش کرده است تا راههای پیش روی جنبش را نشان دهد. این راهها پیش پای جنبش سبز قرار دارد، راههایی که ما را به مقصود و مقصد نزدیک تر و نزدیک تر می کند.
حضور خیابانی: خیابان را نباید ترک کنیم، اما همه بازی ما در خیابان اتفاق نمی افتد. حضور خیابانی فقط بخش کوچکی از کار جنبش است. اما، همانطور که جنبش علیرغم همه دشواری های حضور خیابانی تا امروز عظیم ترین جمعیت خیابانی مخالفان و معترضان پس از انقلاب 57 بوده است، باز هم در هر فرصتی که بتوان بدون خشونت و خونریزی به خیابان رفت، این اتفاق تکرار خواهد شد. فتح خیابان ها توسط جنبش سبز یک دستاورد بزرگ است، اگرچه همه حضور ما در آن تعریف نمی شود، به همین دلیل تلاش برای حضوری این چنین باید ادامه پیدا کند.
بازی در زمین حکومت: نظریه " فشار از پائین و چانه زنی از بالا" هنوز هم معتبرترین نظر برای پیشبرد جنبش دموکراسی در ایران است، معنای این سخن این است که جامعه معترضان که به شهادت حضور آنان پس از انتخابات، شامل اکثریت مردم می شود " گروه فشار" هستند. ناراحت نشوید، این اصطلاح دقیق ترین عبارت برای تعریف گروهی از مردم است که از حقوق خود محروم هستند. ما گروه فشار هستیم، گروهی که باید در حکومت قدرت داشته باشیم و اصولا حکومت حقوق ما را رعایت کند، به همین دلیل در هر جا که باشیم و در هر زمانی که باشد، به حکومت فشار خواهیم آورد. حکومت نمی تواند با اتکا به بیست درصد جمعیت همه قدرت را در انحصار خود بگیرد. ما در خیابان به حکومت فشار خواهیم آورد، ما در رسانه های مجازی دولت را تحت فشار قرار می دهیم، ما در محل کار و تحصیل خود حکومت را مستاصل خواهیم کرد و ما در سطح جهان هیچ جای راحتی را برای حکومت باقی نخواهیم گذاشت. از سوی دیگر، حامیان جنبش سبز در رده های بالایی حکومت، باید برای حفظ مشروعیت خود و حفظ حقوق مردم از فرصت استفاده کنند. اگر حکومت انتظار دارد که مردم به حکومت اجازه بدهند تا به عمرش ادامه دهد، باید در مقابل مردم عقب نشینی کند. اگر قرار است مردم از شعار " رای ما کو؟" دست بردارند، حکومت باید با برگزاری انتخابات آزاد، رقابتی و غیرگزینشی، رای مردم را به آنها پس بدهد. اگر حکومت می خواهد بیش از پیش در همه عرصه ها به خشونت و نقض حقوق مردم متهم نشود، باید نیروهای سرکوب را از خیابان بیرون ببرد، زندانیان سیاسی را آزاد کند و دست از خشونت بردارد. اگر حکومت خود به خواسته های مردم تن بدهد، نه تنها از سوی مردم به ضعف متهم نمی شود بلکه نشان داده می شود که دولت دارای اقتدار واقعی است. دست زدن به کشتار مردم و پافشاری بر نظامیگری تنها نشان دهنده نداشتن مشروعیت حکومت است. اما، آنچه بیش از همه چیز مهم است، اینکه گروه فشار یعنی بدنه نیروی اجتماعی معترض نباید رهبری خود را به گروههای چانه زنی واگذار کند، بلکه رهبران جنبش باید با فاصله از لابی کنندگان حرکت کند. این تنها شیوه ای است که هم روحیه نشاط و معترض جنبش را حفظ می کند و هم حکومت را وادار به عقب نشینی می کند.
بازی چند رسانه ای: بیش از هر چیز جنبش سبز به رسانه نیازمند است، این را هر روز می گوئیم و هر روز تکرار می کنیم. جنبش سبز ضمن اینکه باید اثر خود را در همه رسانه های رسمی داخلی و جهانی حفظ کند و هیچ موقعیتی را برای خبر رسانی از دست ندهد، باید به تولید رسانه های خود و متصل کردن رسانه ها برای افزایش قدرت آنان بکوشد. گفته میرحسین موسوی در مصاحبه دیروز مبنی بر اینکه " گسترش آگاهی" کار امروز و استراتژیک جنبش سبز است، از این رو اهمیت روز افزونی دارد که جنگ رسانه ای با حکومت سانسور امروز جنگ واقعی است. اگر جنبش سبز حضور خیابانی عظیم خود را نشان می دهد، نه بخاطر حضور فیزیکی جمعیت در خیابانهاست، بلکه بخاطر انعکاس خبری این حضور است. به همین دلیل است که حکومت بیش از اینکه به فکر جلب و جذب مردمی باشد که علیه وضعیت اعتراض دارند، به فکر انکار کردن آنان در رسانه های خود و سانسور کردن رسانه های خبری است. تعداد کسانی که خبررسانی و آگاهی بخشی را در جنبش به عهده دارند، بیش از فعالان سیاسی جنبش است. افراد نه به دلیل اعتراض شان، بلکه به دلیل نشان دادن اعتراض مجازات می شوند. اطلاع رسانی و آگاهی بخشی به مردم در همه جای کشور، موضوع مهم و استراتژی اصلی جنبش است.
بازی در درون جنبش: مهم ترین خصلت جنبش سبز " چندصدایی بودن" این جنبش است. جنبش سبز یک جنبش ملی است و به همین دلیل هم مثل ملت ایران که از دیدگاههای مختلف و متفاوتی به مسائل مختلف نگاه می کنند، چند گانه و چندگونه است. همین موضوع باعث شده است که گروههای متفاوتی که خود را سبز می نامند، دیگری را نقد کنند و حتی گاهی بیش از آنکه به نقد حکومت بپردازند نیرو و وقت شان را برای نقد همدیگر مصرف کنند. به گمان من، گفتن اینکه ما نباید همدیگر را نقد کنیم، چون با دشمن مشترک درگیریم، حرف درستی نیست، چرا که اولا جنگ با دشمن مساله ما نیست و بیش از هر چیز آگاهی بخشی و تغییر جامعه و رفتار اجتماعی موضوع ماست، و از سوی دیگر انگیزه اصلی جنبش سبز همین نگاه متفاوت است. اگر مردم در انتخابات می خواستند به موسوی رای بدهند، بخاطر این بود که احساس می کردند که در دولت موسوی امکان بیشتری برای زندگی چندصدایی است. اما، به نظر می رسد که نیروهای جنبش سبز باید تلاش کنند که نقادی همگرا را بر برخوردهای واگرا ترجیح دهند. گفتگو از اختلاف در نظرات می تواند ما را به تشدید اختلاف یا حل اختلاف رهنمون کند. مجادله با نزدیکان فکری و کسانی که در یک سوی مجادله اجتماعی هستند اگر بناباشد که تبدیل به موضوع اصلی درون جنبش شود، بهترین گریزراه برای استبداد دینی است. اگر بناست ما به نقد کسانی بپردازیم که احتمال دارد بعد از روی کار آمدن به استبداد روی بیاورند، اما از نقد کسانی که همین الآن برسرکارند و مستبدانه فرمان می رانند، کاری عبث و نامعقول کرده ایم. از همین رو بازی درونی جنبش نباید چه در داخل و چه در خارج بسوی واگرایی پیش برود، نگاه نقادانه نباید دشمنانه تلقی شود یا دشمنانه صورت بگیرد و اگر چنین شود هیچ راهی بسوی تغییر وضع کنونی نخواهد بود.
بازی در حوزه فرهنگ و هنر: شوخی است که فکر کنیم جنبش سبز می تواند یا باید ابتدا حکومت را تغییر دهد و بعد از موضع قدرت به فرهنگسازی بپردازد. اصولا بازتولید فرهنگ استبدادی در ایران به دلیل آن است که معمولا سرمایه گذاری اصلی در تولید فرهنگ و هنر توسط دولت صورت می گیرد. دولت به دلیل اینکه پول دارد و سوبسید می دهد تولید کننده اصلی فرهنگی و هنری است و به همین دلیل اگر این فرمول عوض نشود، همراه با هر تغییر سیاسی بازتولید فرهنگ استبدادی به نفع وضع جدید صورت می گیرد. اتفاقا به همین دلیل است که تولید رسانه های کوچک بیش از هر راهی تضمین کننده تولید فرهنگی دموکراتیک است، چرا که تولید در بخش خصوصی عملا احتمال گسترش فرهنگی غیراستبدادی را فراهم می سازد. نگران نباشیم، اثر یک تصویر موبایلی از واقعیت اجتماعی هزار بار بیش از دروغ های رسمی رسانه دروغگوست. جنبش سبز نیازمند حضور در همه عرصه های فرهنگی و هنری است. تولید فیلم، گزارش، موسیقی، کلیپ، داستان، شعر، ترانه و همه شیوه های هنری برای ثبت یک جنبش ملی و مهم بهترین راه تعمیق و ماندگاری جنبش است. یادمان باشد که یک شعر یا ترانه موفق و مردمی در هر روز میلیونها بار زیر لب مردمان تکرار می شود، در حالی که هیچ نوشته و مطلب منطقی تا این حد تواتر و بازتاب و ماندگاری ندارد. ما سبزها باید در حوزه تولید فکر و فرهنگ بطور دائمی حضور پیدا کنیم. باید همه جشنواره های جهان را سبز کنیم، باید دائم موسیقی و ترانه برای مردم بسازیم و دائما باید به تولید کلیپ های موسیقی بپردازیم تا این جنبش را به بهترین شکل حفظ کنیم.
بازی در مهاجرت: بسیاری از سبزها در مهاجرت هستند. کار ما در مهاجرت بیش از هر چیز باید انتشار خبر و بازتاب دادن جنبش درون کشور باشد. از سوی دیگر ارتباط با مردم جهان برای معرفی جنبش سبز به همه جهانیان یکی از وظایف اصلی ایرانیان خارج از کشور است. در این حوزه، دو موضوع را نباید فراموش کنیم. ایرانیانی که تازه از ایران بیرون می روند نباید فراموش کنند که اگر آزادی آن را یافته اند که هرچه می خواهند بگویند، پس به جای ادامه مبارزه با استبداد به مبارزه با یکدیگر بپردازند. و از سوی دیگر نباید از یاد ببریم که کسانی که در داخل زندگی می کنند، به دلیل کنترل وسیع و زیر فشار بودن نیروهای جنبش، آنان نمی توانند تمام آنچه را که می خواهند بگویند. شاید به همین دلیل است که ایرانیانی که بیرون مرز زندگی می کنند در خواندن نظرات رسمی سبزها و رهبران سبز باید تمام سفیدی های کاغذ و نانوشته ها را هم بخوانند. سبزهای بیرون از طرف دیگر باید با تمام قوا به تجدید سازماندهی بپردازند. ما پیام رسان کسانی هستیم که در درون کشور مبارزه می کنند، اشتباه در ترجمه گاهی می تواند بسیار خطرناک باشد.
منبع:
http://www.rahesabz.net/story/11152/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره میشود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.