۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

می روم حقم را بگیرم!

رسانه شمائید

کاوه روشنگرزاده

بوی بهار می آید، می روم حقم را بگیرم!

این روزها تهران سخت دیدنی است ؛ نه تنها تهران که همه شهرهای این سرزمین ِ بیدارشده .

من ولی از این شهر می گویم که این روزها آسمان اش خاکستری و هوایش دودآلودتر از همیشه است . با این که رییس جمهور تقلبی اش دوچرخه سواری می کند که نمایشی مسخره از ایجاد هوای پاک را به معرض نمایش بگذارد .

همه کارهای این ها جعلی و بدلی است ؛ آن هم به زشت ترین صورت اش .

بگذریم .

زیر این هوا و این آسمان اما خبرهایی دیگر است که همگی بوی بهار می دهد . بهاری که جعلی اش را سی و یکسال پیش به خوردمان دادند . اگرچه از گلویمان پایین نرفت و همچنان آماده ایم که آن را بیرون بریزیم . دنیا را چه دیده اید ، شاید هم در چند روز آینده !

این روزها جنب و جوشی باورنکردنی در کوی و برزن ها به چشم می خورد . از یک سو شایعه سقوط و ورشکستگی بانک ها همه جا دهان به دهان می چرخد و مردم سر راه خود به شعب بانک ها سرک می کشند که ببینند در آن جاها چه خبر است . از سوی دیگر ارزهای خارجی بویژه « دلار » بی سر و صدا و شبانه افزایش یافته و تا امروز – دوشنبه – به هزار و بیست تومان رسیده است . بهایی که تا سال گذشته ، یک بحران قلمداد می شد و کارشناسان می گفتند اگر دلار به هزار تومان برسد ، کار رژیم یکسره خواهد شد . امروز ولی می بینیم که بیست تومان هم از آن « مرز خطرناک » گذشته است و فروشندگان ارز چشم به راه افزایش چشمگیر تر آنند . چون می دانند سقوط قریب الوقوع خواهد بود .

پیداست که آن ها هم سخت چشم به راه فروپاشی حکومت دینی اند . اصلا کی هست که از مزدبگیران نباشد و روز آزادی را انتظار نکشد ؟

این انتظار را ولی بیش از همه می توان از سخنان و زمزمه های مردم که گاه به حد یک خروش اوج می گیرد ، بیشتر دریافت . به هر جا می روی ، درون هر وسیله نقلیه عمومی که سوار می شوی ، از هر گذر و چهارسویی که می گذری ، کسی با کسی – یا کسانی - دیگر می گوید که من روز بیست و دوم بهمن می روم توی خیابان . برای چی باید ساکت بمانم ؟ که خون بچه های ما را هم بریزند و ثروت نسلهای آینده را هم چپاول کنند ؟

سی سالست که مثل بختک افتاده اند روی این سرزمین . همه ء دار و ندار این ملت را برده اند . ناموس برای کسی نگذاشته اند . غیرت همه را بر باد داده اند . حرف هم زده ایم ، زده اند توی دهانمان . اعتراض کرده ایم شده ایم عامل بیگانه ، جاسوس غربی و نوکر آمریکا . به ما می گویند « نوکر » و خودشان می روند زیر زیرکی با « ارباب » ها مذاکره می کنند که از سر تقصیرات شان بگذرند .

نه ، دیگر خسته شده ایم . باید کار این جانورهای موذی را یکسره کرد . خودشان توی درس و مشق از قول پیغمبر یادمان دادند « اُقتلوا الموذی ، قبلک یوذی » یعنی « موذی را قبل از این که آزار برساند بکش » . حالا ما که نمی خواهیم دست به خون کسی آلوده کنیم . ما که مثل این ها نیستیم . ما سر سفره پاک پدرمان بزرگ شده ایم . نه نان حرام خورده ایم ، نه به ناموس مردم دست دراز کرده ایم و نه حاضریم خون از دماغ کسی بیاید . مگر آن که خودشان بخواهند . من اهل خون ریزی نیستم ، ولی ضامن مردم هم نیستم . بخصوص جوان ها . بیچاره ها را برده اند و هزار بلا سرشان در آورده اند و حالا می گویند دو تا انگشت ات را بگیر بالا و برو و بگو رای ات را پس بدهند و به چماق دارهای چاقو کش هم نگو بالای چشمشان ابروست .

خب به یک جوان یک بار می شود این جوری پند داد ، ولی وقتی می زنی توی سرش و گاز توی چشمش می پاشی و دست خواهرش را می گیری که ببری « ارشاد » اش کنی ، معلومست که امام زمان هم جلودارش نمی شود . بالاخره سنگ هم باشد می ترکد از این همه جور و ستم .

چقدر دلم می خواست به این جانورها بگویم که بابا بیایید و مثل بچه آدم اسباب و اثاثیه تان را جمع کنید و بروید گور مرگتان پیش هوگو چاوز تازه مسلمان . کم پول که نبردید ، بروید و تا آخر عمرتان بچرید و بگذارید این مردم هم زندگی کنند .

هر چند می دانم گوش دیکتاتورها هیچ وقت بدهکار حرفهای حساب نیست . آن ها فقط زبان زور سرشان میشود . همان جوری که هیتلر و چائشسکو آخرش ناکار شدند .

این است که من هم دیگر نصیحت نمی کنم . فقط این بار می خواهم بروم توی خیابان . درست است دفعه های پیش هم رفته ام . ولی باور کن این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست . این بار خیلی ها خیال دارند ، سنگ هاشان را با این « سلاخ » ها وابکنند . مردم دارند حاضر می شوند که بروند و پرونده این رژیم را مختومه کنند . می خواهند یک حکومت ایرانی را سر کار بیاورند و حکومت دینی را بفرستند وردست حکومت های باطل شده .

پس تو هم تصمیم بگیر و بیا ؛ تو هم بیا روز بیست و دوم بهمن بزنیم به کوچه و خیابان و به این اوباش ها نشان بدهیم که یک من ماست ، واقعا چقدر کره می دهد . نشان بدهیم که می شود چند صد هزار را سرکوب کرد ، ولی چند و چندین میلیون انسان آزادیخواه ِ به جان آمده از ظلم و ستم را نه . نمی شود جلوی میلیونها نفر ایستاد ، وقتی آن میلیون ها می خواهند حق خودشان را بگیرند !

من که بیست و دوم بهمن می روم . تو هم اگر حق ات را می خواهی خانه ننشین . با مردم همراه شو و به خیابان بیا .




کیهان لندن/کیهان آنلاین/کاوه روشنگرزاده: بوی بهار می آید، می روم حقم را
بگیرم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره می‌شود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.

نظرسنجی در رابطه با فعالیت این وبلاگ خبری

Twitter Updates

Twitter Updates

    follow me on Twitter

    درخواست همکاری:

    web counter
    سلام بر بازدید کنندگان عزیز،
    شما هم می توانید سهراب را در افزایش کیفیت و کمیت مطالب با ارسال لینک خبر و یا مطالب خودتان که به نوعی در ارتباط با خبر های روز جنبش سبز است، یاری دهید. مطلب شما در اولین فرصت درج خواهد شد. برای این منظور، مطلب یا لینک مورد نظر را به آدرسsohraabirani@gmail.com ارسال دارید.
    با تشکر از حسن همکاری شما،
    سهراب