۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

دیدار و گفت و گوی موسوی و کروبی پیرامون مسایل روز کشور

رسانه شمائید
سایت خبری تحلیلی کلمه � Blog Archive � دیدار و گفت و گوی موسوی و کروبی پیرامون مسایل روز کشور فیلم


کلمه: صبح دیروزمورخ ۶اردیبهشت ۱۳۸۹ میرحسین موسوی به دیدار مهدی کروبی رفت. در این دیدار نوروزی که یکساعت به طول انجامید مسائلی همچون سیاست داخلی و خارجی کشور، وضعیت زندانیان سیاسی و حوادث و رخدادهای اخیر مملکتی مورد گفت و شنود قرار گرفت.
به گزارش وب سایت سحام نیوز،ارگان رسمی حزب اعتماد ملی، مهدی کروبی ضمن خوش آمد گویی به میرحسین موسوی آرزو کرد امسال سال عزت و آزادی برای مردم ایران باشد و از خدا خواست تا آزادی هرچه زودتر زندانیان سیاسی را فراهم کند.
اغلب سیاست های موجود در کشور باری به هر جهت شده است
میر حسین موسوی نیز با انتقاد از سیاست های موجود در کشور گفت: اغلب سیاست های ما “باری به هر جهت” است و متاسفانه ساختارهای ما همچون ماسه زار و شن زاریست که آب در آن پایدار نمی ماند. وی افزود: در حال حاضر در زمینه ساختاری برنامه ای دقیق و روشن نداریم و باید برای دراز مدت فکری نمود. شرایط حکومت طوری شده است که همه را توطئه گر تصور میکند و دچار نوعی توهم توطئه گردیده است.
موسوی:در بیانیه ها دنبال کلمات هستند نه مفهوم
میرحسین موسوی ضمن انتقاد از جریان تمامیت خواه گفت: اینان اصل صحبت ما را درک نمیکنند. صرفا در بیانیه ها و سخنرانی های ما به دنبال کلمات هستند نه مفهوم.متاسفانه سیستم ایدئولوژیک ایرادش همین است. توهم و شایعه ای را که خود ساخته و پرداخته اند آنچنان بازگو میکنند که خودآنان باورشان میشود و چیزی که ساخته اند ، دامن خودشان را میگیرد و اینچنین میشود که واقعیت را نمی شنوند.

مردم فراموش نخواهند کرد
مهندس موسوی ضمن انتقاد از سیاست خارجی کشور؛ وضعیت اقتصادی،مسائل داخلی و فساد را از جمله مشکلات کشور برشمرد. وی گفت: ما باور داریم مردم ما حافظه ی جمعی دارند. حکومت فکر میکند مردم اعمال،کارها و رفتارهای آنان را فراموش میکنند، اما اینچنین نیست. مثلاً در همان مسئله فساد اقتصادی که چند هفته پیش مطرح شد چه سیری پیش آمد!؟ چند نفر خرده پا دستگیر و اسم یک نفر را بردند و سپس به یکباره همه چیز مسکوت ماند. یا مسئله کوی دانشگاه و آن فیلمی که منتشر شد. متاسفانه فکر میکنند مردم با مرور زمان یادشان میرود.
هر روز به گروهی از مردم لقب کافر و مرتد می دهند به چه جرمی؟
موسوی افزود: این کارها غیراسلامیست. هر روز به گروهی مردم لقب مرتد و کافر و غیره میدهند به جرم اینکه کلامی بر خلاف دیدگاه و نظر آقایان بر زبان رانده اند. به راستی نمیدانم اینان چگونه میخواهند پاسخ خداوند را بدهند. وضعیت کارگران و اخراج آنان و تعویق در پرداخت حقوق آنان، پائین آمدن نرخ سرمایه گذاری و غیره… همه از نقاط ضعف سیستم اقتصادی و مدیریتی کشور است. مردم این قول ها و وقایع را یادشان نمی رود.
میرحسین موسوی باذکر خاطره ای در این باب افزود: در همان اوایل انقلاب مردم رفتند و آن شخصی که در زمان رضاشاه دستور شلیک به مردم را در واقعه مسجد گوهرشاد داده بود را در سن ۹۰ سالگی دستگیر کردند. می خواهم بگویم مردم اعمال و رفتارهایی را که در این یکساله بر آنان اتفاق افتاده از یاد نخواند برد.
تمام کارشناسان خبره و باسابقه از سازمان ها رانده شدند
موسوی با انتقاد از وضعیت مدیریتی کشور و ضعف های موجود در آن گفت: در همه کشورها مدیران و مقامات دولتی سابق به عنوان شورای مشورتی به دولت های موجود کمک میکنند. اما در ایران به طور مثال آقای خاتمی با ۸سال سابقه ریاست جمهوری در کشور و جنابعالی و دیگر سران، همکنون در چه وضعیتی هستند. تمام کارشناسان خبره و باسابقه از سازمان ها رانده شدند، صرفا به دلیل مسائل خطی و سیاسی!
موسوی افزود: من چشم انداز روشنی را در راستای بهتر شدن مسائل اقتصادی کشور نمیبینم. زیرا بستر ها خراب شده اند.ابزارها از بین رفته است. دستگاه های بیم دهنده از میان برچیده شده اند. و برای کارشناسان در جامعه دیگر جایگاهی قائل نیستند. حتی اگر همکنون شخصی از اصولگرایان صحبتی بر زبان بیاورد وی را منافق خطاب می کنند.
کروبی: خیال می کنند صدای طرف مقابلشان به جایی نمی رسد اما مردم می شنوند
مهدی کروبی نیز در سخنانی ضمن تایید سخنان میرحسین موسوی، افزود: متاسفانه اعمالی که این افراد بر سر مردم می آورند با نام اسلام است و این رفتارها باعث میشود به اسلام ضربه وارد میشود. در حال حاضر شرایط جامعه بسیار وحشتناک است به طوری که هرچه میخواهند میگویند، هر تهمت و ناروایی که که میخواهند به افراد نسبت میدهند، هر آماری که تصور میکنند منتشر میکنند و همه اینها به این دلیل است که آنان فکر میکنند صدای طرف مقابلشان به جایی نمیرسد؛ اما نمیدانند که این مردم هستند که میشنوند و شرایط اقتصادی و سیاسی را می بینند که چه چشم انداز سیاهی در انتظارشان میباشد. مثلا در همین ماجرای عسلویه چه تعداد از کارکنان و کارگران به دلیل عدم تصمیم گیری صحیح و پیاده نمودن سیاست های نادرست، از کار بی کار شدند؟ بر اساس آمار رسمی چرا باید طی چهار سال گذشته تعداد شاغلان در عسلویه از ۶۰هزارنفر به ۸هزارنفر کاهش یابد؟ چرا باید بدلیل عدم مدیریت صحیح، سالانه ۳۰میلیارد دلار درآمدی را که میتواند از محل برداشت گاز از عسلویه عاید کشور شود را باید از دست داد؟ دلیل این همه بی کاری چیست؟ دلیل وضعیت بد کاری و اقتصادی کارگران چیست؟ آقایان نمیدانند و یا نمیخواهند بدانند که یک سخن آنان در مجامع بین المللی میتواند تا چه حد به مردم و اقتصاد یک کشور لطمه بزند. به خاطر تحریم رفتند با شرکت های از چین و مالزی و ونزوئلا قرارداد بسته اند و آخرش هم طرح را داده اند به نیروهای نظامی!
مهدی کروبی در انتقاد از عملکرد دوگانه حکومت در خصوص وقایع اخیر گفت: هنگامی که من از وقایع کهریزک و فجایع روی داده در آن سخن گفتم و پیگیری کردم، هزاران تهدید و ترعیب و دروغ را برای خدشه دار کردن ادعای مستند من به بنده نسبت دادند. از هیچ کاری در خصوص فشار آوردن به من فروگذار نشدند. در آخر هم با آن همه هیاهویی که به راه انداخته بودند، خودشان گزارشی ارائه دادند که چه وقایعی در کهریزک رخ داده است. ۳نفر بخت برگشته را که ۲نفرشان از نیروهای انتظامی و یکی دیگر از آنها به قول خودشان از اراذل و اوباش بوده را محکوم کردند و پرونده را مسکوت نمودند. حتی به گزارش مجلس هم توجهی نشد.

حجت الاسلام و المسلمین کروبی در ادامه نیز با انتقاد شدید از سیستم های نظارتی گفت:بنا به نامه ای که زندانیان به مراجع نوشتند و جوابیه ای هم به آن نامه تاکنون داده نشده است، با همسر یک زندانی تماس گرفته اند که از همسرت جدا شو! این چه قانونیست؟ این چه حقوق شهروندی و حقوق بشریست که بازجو به خود این حق را میدهد که در مسائل کاملا شخصی یک زندانی و روابط خانوادگی او دخالت نموده و تهدید کند؟ آیا این یک مامور حکومت اسلامیست؟ این که میگویند عظمت داریم همین است؟
آیا عزتمان در دنیا حفظ شده است؟
کروبی خطاب به موسوی گفت: شما نخست وزیر امام بودید. یادتان است که امام تاکید داشتند در سفر به کشورهای دیگر باید عزت و آبروی مملکت حفظ شود. آیا هم اکنون عزتمان حفظ شده است؟ اینکه میگویند سفرهای ما عظمت است همین است؟ زیمباوه و چند کشوری در همین سطوح عزت است؟ اینکه به “پشه مالاریا ” و یا “جلاد مخالفان” تشبیه و خطابتان کنند عزت است؟ حتماً مانند دانشگاه کلمبیا با آن همه توهین از آن به عنوان فتح الفتوح نام میبرند! آقایان چه با خودشان فکر میکنند؟ آیا اصلاً فکری هم میکنند؟ در زمان ریاست من بر مجلس شورای اسلامی، هنگام سفر به یک کشور اگر میدیدیم شاید بعضی از شئون رعایت نمی شود سفر به آن کشور را لغو میکردیم تا مبادا شاَن این ملت متمدن و با عظمت به دلیل عملکرد ما پائین بیاید. امروز یک حرف و یک سیاست را میگویند و پی میگیرند و فردا چیز دیگری! آیا مجبورند اینقدر کشور را سبک کنند؟
مگر مردم مسخره افکار و اعمال کودکانه و بدور از خرد شما هستند؟
آقای کروبی با نخ نما دانستن سخنان و توطئه های رسانه های جریان حاکم گفت:از ما می خواهند که توبه کنیم البته توبه خوب است اما آیا آن همه کشتار،دروغ، شکنجه، تجاوز به حقوق مردم حیف و میل بیت المال توبه نمی خواهد؟ آنهایی باید توبه کنند که چنین رفتارهای ناروایی را در حق مردم ایران انجام داده اند. یک روز میگویند باید جمعیت را زیاد کرد،روز بعد میگویند جمعیت تهران زیاد است و باید ۵میلیون نفر از تهران را خارج نمود، روز بعد میگویند میخواهد زلزله بیاید! در مورد زلزله هم میگویند مردم توبه کنند تا زلزله نیاید. آخرش هم که زلزله نمی آید میگویند دعاها اثر کرد! مگر مردم مسخره افکار و اعمال کودکانه و بدور از خرد شما هستند؟ آیا این همه گرفتاری اقتصادی و بیکاری که همچون طاعون کشور را مبتلا کرده است کافی نیست؟ در حال حاضر برای همین مردم چه برنامه ی شفاف و سودمندی پیاده کرده اید که میخواهید با آن پشتوانه، آن چند میلیون نفری که با تبلیغات شما در آینده به نسل این جامعه افزوده شوند را به سرو سامان رسانید؟ این چه روشی است که این آقایان در پیش گرفته اند؟
کروبی همچنین در مورد وضعیت حقوق بشر و زندان ها در کشور افزود : چطور در زمان شاه سازمان های حقوق بشر(که بر اساس مصالح و منافعشان) که به زندان های ایران فشار وارد می کردند خوب بودند و حالا که همین سازمان ها پیگیر وضعیت زندانیان سیاسی و خانواده آنان و وضعیت اسفبار زندان های ما هستند، محکوم، مجرم و بدخواه هستند؟آیا برخی از همین رسانه هایی که شما هم اکنون آنها را عوامل سیا می نامید از گزارشات شان در مورد زندان های ایران به وجد نمی آمدید؟ نمی خواهم نام عزیزانی که آن دوران در زندان و خارج از زندان اظهار خوشحالی می کردند از این همه فشارهایی که این سازمان ها بر حکومت شاه می آوردند. چون در آن موقع حکومت نبودیم، اما حالا که حکومت شدیم آنها را سازمان هایی وابسته و عوامل سیا می خوانیم؟
موسوی:تمام دستگاه های نظارتی کشور خوابیده و یا برچیده شده اند
آقای موسوی نیز با ابراز نگرانی از وضعیت مدیریتی و نهاد های نظارتی آن گفت: تمام دستگاه های نظارتی ما خوابیده است و یا برچیده شده اند، مانند برنامه و بودجه. برای همین آقایان خواب نما میشوند و هر روز طرح هایی را در خصوص اهدای ۱میلیون تومان به هر بچه و یا کمک های مالی به کشورهای مختلف را پیاده میکنند.
مردم آگاه تر شده اند
متاسفانه سازمان و نهادی هم نمانده که گزارشی از این وضعیت ارائه کند. البته در کشور طرح هایی اجرا میشود، آنهم اینکه عده ای را میگیرند و فردا ازاد میکنند و از آنان میخواهند چیزهایی را بگویند و بعد در صورت عدم تحقق اهدافشان دوباره به روانه ی زندانشان میکنند. وی از اهمیت آگاهی مردم سخن گفت و افزود: در حال حاضر آگاهی مردم ما نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی از حالت جنینی خارج شده است و مردم آگاهتر شده اند و این آگاهی ها روز به روز و با سرعت فزاینده ای رو به گسترش است. تحلیل مردم ما عمیق تر شده است.اما در حال حاضر چون اعمال این افراد با نام اسلام صورت میگیرد هنوز صدماتی به اسلام وارد می شود.
مهدی کروبی نیز در همین خصوص گفت: اگر نماینده ای که آقایان آن را نماینده مردم میخوانند نیز بخواهد سخنی بر خلاف نظر و عقیده حاکمان قدرت بر زبان براند، وی را تهدید به عدم تایید صلاحیت برای نامزدی در انتخابات های آینده میکنند. آیا نماینده مجلس که باید نماینده مردم باشد،می تواند با آرامش خیال و عدم ترس از آسیب و ارعاب به نیازهای موکلین خود پاسخ دهد؟آیندگان در باره ما چه قضاوتی خواهند کرد و چه در کتاب هایشان خواهند نوشت؟
درخواست مجوز برای راهپیمایی ۲۲ خرداد
در پایان این دیدار مهدی کروبی و میرحسین موسوی نسبت به برگزاری راهپیمایی مردمی در روز ۲۲خرداد بر اساس اصل ۲۷ قانون اساسی و طبق ماده ۳۰ ، ۳۱ و ۳۲ آئین نامه اجرایی قانون احزاب، تاکید کردند و از همه گروه ها، تشکل ها و احزاب اصلاح طلب خواستند تا در خواستشان را در همین زمینه به وزارت کشور ارسال نمایند.
منبع:

http://kaleme.com/1389/02/07/klm-17789


  1. میرعمادموسوی
    ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم

  2. سبز
    پروردگارا متشکررررررم….دیشب خواب دیدم میرحسین فراخوان راهپیمایی داده واسه ۲۲ خرداد!!!بیدار که شدم و فهمیدم خواب بود افسردگی گرفتم.خدایا شکرت که خوابم تعبیر شد….پیش بسوی اطلاع رسانی

  3. مانی
    خیلی از این بابت خوشحال هستم که میبنم دوباره رهبران ملت سبز ایران ” میر حسین موسوی و شیخ مهدی کروبی ” مانند همیشه فعال شدند و دارند با ملت سبز صحبت می کنند. امیدوارم که اگاهی ها گسترش پیدا کند. این فیلم و این سخنرانی ها و تمام این متون باید در یک سی دی قرار داده شود و ان را در دانشگاه ها و مناطق کشور در میان مردم پخش کرد. این کار بدون شک میتواند اون وعده های مهندس مسوی و شیخ مهدی کروبی برای اگاه ساز ی را محقق سازد. در رابطه با تظاهرات در روز ۲۲ خرداد . به نظر من اگر مجوز هم داده نشود مردم وارد خیابان های شهر خواهند شد. اصلا نیازی به مجوز نیست. ان حق مردم است که بخواهند به اعمال دولت کنونی اعتراض کنند. مجوز صادر کنند یا نکنند , هیچ فرقی به حال مردم نخواهد کرد.
    درود میفرستم به پدر عزیزم میر حسین موسوی.

  4. امیر
    درود بر موسوی و کروبی که انقلاب را در دهه چهارم خود وارد مرحله جدیدی کردند یعنی همان چیزی که امام می خواست. این دهه دهه ی اجرای قانون اساسی بر اساس مفاد قانون نه بر اساس تصمیم گیری یک شخص باید نام نهاده شود.

  5. مهرداد نصرتی
    حضور مجلس انس است و دوستان جمعند
    و ان یکاد بخوانید و درفراز کنید
    در باب این دیدار و مسائل مطروحه انشاء الله دست نوشته ای ارائه خواهم کرد و باز از سایر قلم بدستان می خواهم که هربار سخنانی بخصوص از میرسبز منتشر می گردد تحلیل و نظر خود را ارائه دهند چراکه تاثیرات ویژه ای خواهد داشت . در ضمن سعی شود نظرها با دید کارشناسی باشد و تنها به ذکر ارادت خلاصه نگردد.ممنونم

  6. مجتبی
    ما منتظر مجوز ۲۲ خرداد می مانیم
    ولی اگر ندادند پر شورتر می اییم

  7. امیر
    درخواست مجوز برای راهپیمایی ۲۲ خرداد این دقیقا همون چیزی بود که منتظرش بودیم اینطور که پیداست میرحسین امسال داره گفته ی رهبر رو به خوبی اجرا میکنه و دیدارها و برنامه ریزی های خوبی هم داره ما هم به او اعتماد خواهیم کرد البته با عقلانیت و منطق.
    سخنان هم بینهایت عالی و راه گشاست و نشون دهنده ی بینش عمیق ایشون است از اوضاع کشور پس با این هماهنگی پیش بسوی خرداد پر از امید به امید اینکه امام راحل یاور و پشتیبان میر ما هم نظر پر برکتی نسبت به جنبش ما داشته باشند.
    یا حسین میر حسین
    ۱۰۰واقعه چون ۲۵خرداد بسازیم

  8. دوستدار وحامی موسوی
    سلام و خسته نباشید
    دستتون درد نکنه خیلی خوب بود فقط خواهش میکنم لینک دانلود فیلمشم بذارید آخ جان راجب ۲۲خرداد بالاخره این عزیزان نظرشونو گفتند پس دوستان خود را برای راهپیمایی عظیم ۲۲خرداد آماده کنید .
    به امید پیروزی جنبش سبز و با آرزوی سلامتی روز افزون برای این دو عزیز وهمه مردم سبز ایران

  9. مهدی
    با سلام
    انشاء الله مردم هوشیارمان با حضور میلیونی و آگاهانه خود در ۲۲ خرداد نه تنها بار دیگر اعتراضات بجا و به حق خود را بیان خواهند کرد که مهمتر از آن ، آنهایی را که ماه هاست به دروغ می گویند که اعتراضات مردم تمام شده و یا اصلاً اعتراضی در کار نبوده و یا بدتر از آن اصلاً معترضی در کار نیست را از خیالات خود بیدار می کنند. چرا که این ها دروغ های خودشان را هم باور کرده اند!
    من به سهم خودم با اعتمادی که به دلسوزی این دو یار امام راحل (س) برای اسلام و ایران عزیز دارم، از همینک ندای این دو عزیز را لبیک می گویم و امیدوارم که همچنان که تا امروز چنین بوده، از این به بعد هم این دو بزرگوار با تعامل با مردم و درس گرفتن از اشتباهات گذشته حضور مردم شریف را مدیریت و همراهی کنند.

  10. reza kazemi
    ۲۲ خرداد همه با هم هستیم

  11. پسر میرحسین
    صدای ایران در این روز پشت تمام دیکتاتورهای جهان را می لرزاند.
    یاحسین میرحسین

  12. رازقی
    ما نسل سوخته به پای میر حسین نشستیم و دوستش داریم و من به خاطر ازادی کشورم تا پای جون مخلصیم
    دوباره میسازمت وطن اگر چه با خشت جان خویش
    از طرف بچه ی همدان (رازقی)

  13. ما به خرداد پر حادثه عادت داریم
    با سلام
    همه عزیزان و ارادتمندان به جنبش سبز از الآن باید تمام هم و غم خود را برای برنامه ریزی سالگرد ۲۲خرداد و حوادث بعد از آن به کار بگیرند
    اگر در این مرحله خوش بدرخشیم گام بسیار مهمی در اعتلای انقلاب اسلامی و بازگشت آن به مسیر قانون اساسی و اسلام ناب محمدی برداشته ایم و اگر کوتاهی کنیم در قبال امام و اسلام وشهدا مسؤول خواهیم بود.
    سایت کلمه هم یک قسمت را برای برنامه ریزی مردمی اختصاص دهد
    یقین بدانید که دولت و رسانه میلی در حال برنامه ریزی برای تحت فشار قرار دادن جنبش و تخریب آن در افکار عمومی است.
    قدرت سازندگی ما باید بیشتر از تخریب دشمن باشد
    وعده جنبش سبز ۲۲ خرداد یاحسین میرحسین

  14. محمدرضا
    لطفا به میر حسین موسوی بگویید با ایداریت روی طرفدارانت را سفید کرده ایی. چند روز پیش در جلسه ایی که برای شهید الموسوی در تبریز برگزارشده بود با افتخار از تو یاد کردم و سینه را سپر و اینهمه در سایه لطف الهی و پایمردی توست . من هرچند میانسالم خود و خانواده ام فدای راه امام حسین که اممروز پرچمدارش تویی و صادقانه و بدون شائبه خودت و خانواده ات را بخطر انداخته ایی سر باز تو هستیم . خود رویم را وقف راه تو کرده ام و خودم متولی آن هستم و قول میدهم همچنان پایدار بمانم . بدان که نخبگان به تو میبالند . چند روز یکنفر از مدیران در جایی گفت که موسوی کریزما نیست . گفتم چون دروغ گو و چند چهره نیست . سید من در دانشگاه چند ماه پیش در حضور چند استاد که یکی از آنان برای نجات احمدی نژاد نمره میداد گفتم که موی کثیف موسوی از همه اینها با عرضه است. و بر همین اعتقاد میمانم . میر من اگر تنها هم بمانی نهراس خدایی هست که از همه بزرگتر است . سید بزرگوار در دید و بازدید عید خانه ام را سبز کردم آنهم بخاطر دادستان تبریز و فردی هم که از سران … . بدان که نمیگذاریم تنها بمانی . خداون همراهت باد. 

  15. ناشناس
    جانا سخن از زبان ما میگویی…………………….میکپگویند شما عزیزان از کشتی نظام پیاده شده اید!درست است!ولی سوار بر موج مردم شده اید.حال اگر این کشتی متواند با این موج مقابله کند!!!۱!

  16. علی
    سر به راه آزادی و داد…چون حسین بن علی باید داد



قوت‌ها و آفات جنبش سبز و موقعيت استثنايی کنونی آن، ژاله وفا

رسانه شمائید gooya news :: politics : قوت‌ها و آفات جنبش سبز و موقعيت استثنايی کنونی آن، ژاله وفا

مهم‌ترين عامل شکل‌گيری جنبش سبز، رفتار و خيانت نظام ولايت فقيه به اهداف انقلاب سال ۵۷ مردم، با استقرار استبدادی نو تحت لوای دين و بازتوليد ساختارهای استبدادی جامعه بود. مبارزات مردم با اين استبداد جديد برای استقرار منزلت‌های از دست‌رفته در طول عمر نظام ولايت فقيه در مقاطع مختلف تاريخ ۳۰ سال گذشته ادامه داشته‌است

jalehwafa@yahoo.de

متن سخنرانی خانم ژاله وفا در سمينار برمن*

ميهن کهنسال ما سرزمين جنبشها و انقلابها است . در ميهن ما جنبش
-کاوه آهنگر در دوره پيشداديان ،
- جنبش پارتيان در دوره سلوکيان،
- جنبش مانی و مزدک در دوره ساسانيان ،
- جنبش موالی و شعوبيه و به آفريديان ، سياه جامگان( ابومسلم خراسانی ) در دوره امويان،
- در زمان عباسيان سبز جامگان (سادات علوی طبرستان) سنباديان ،راونديان ، اسحاقيان ، استادسيسان ،سرخ جامگان ( خرمدينان بابک پور مرداس- آذربايجان) ، سپيد جامگان ،جنبش مهربان ، همگی به خونخواهی ابومسلم خراسانی ،
-در دوه سلجوقيان جنبش زيديان و حسن صباح
در دوره ايلخانيان جنبش سربداران
-دردوره قاجاريان جنبش تنباکو و جنگل و مشروطه
-در دوره پهلويان جنبش ملی شدن صنعتت نفت و انقلای اسلامی که نظام سلطنت را بعد از ۲۵۰۰ سال برانداخت و
- در دوره جمهوری اسلامی علاوه بر خيزشهای مردم در شهرهای مختلف و جنبشهای زنان و دانشجويان و ... در اعتراض به نظام حاکم ،دو جنبش عمده دو خرداد و جنبش سبز همگی از جنبشهای عمده ملی وطن کهنسال ما می باشند. اين جنبشها شعارها و روشها و منشهای گوناگونی داشته اند که در جريان نسلی به نسلی ديگر منتقل شده اند. اگر به قرن معاصراکتفا نماييم ملاحظه ميکنيم جنبشهای مردمی در تاريخ معاصر ايران هدف و ماهيت اصليشان خلق يکنوع رهبری بوده است که تنها به عنوان قوه تعديل کننده استبداد عمل نکنند ، بلکه در صدد تغيير رابطه دولت و ملت بر آيد. آنهم به نحوی که توانا باشد دولت را به مهار جامعه ملی و در خدمت آن درآورد .و ۳ نياز عمده جامعه را برآوره سازند :
۱- وحدت و استقلال کشور، يا دفاع از منزلت مستقل ايران در برابر قدرتهای خارجی
۲- اصلاحات يا تغيير ساختاری و انقلابی رابطه دولت و ملت و
۳- و از بعد از مشروطه استقرار حاکميت مردم و ايجاد حکومت قانون و طلب رشد بر ميزان عدالت اجتماعی . يعنی برقراری منزلتهای تعريف شده و تثبيت شده برای همه درهر ۴ بعد اساسی جامعه همانا ابعاد سياسی ، اقتصادی ،فرهنگی و اجتماعی .
هر جنبش مردمی که به پيروزی انجاميده است در ۴ زمينه هدف ، روش ، ميدان عمل و رهبری همانا نيروی جانشين و نيز بر آوردن همه و يا بخشی از ۳ نيازعمده بالا موفق بوده اند.
جنبشهايی که به تدريج به اين منزلتها بياعتنا شده‏اند، اعتبار خويش را از دست داده‏اند و راه زوال در پيش گرفته‏اند.
با اعتنا به اين ۳ نيازعمده جامعه به بررسی مختصر( بعلت اينکه بسط آن از حوصله سخنرانی نيم ساعته خارج است ) موقعيت کنونی اين جنبش می پردازم.
در کمتر از دوماه ديگر جنبش سبز مردم ايران واردعمر يک سالگی خود ميشود. جنبشی که فراز و نشيبهايی را در دوران تحول و تطور خود طی کرده و اکنون از بعد از ۲۲ بهمن گويی وارد دوره تعمقی ژرف برای بررسی شرايط و موقعيتهای جديد و سنجش تاکتيکها و استراتژی جديد شده است .
هرچند نظام ولايت فقيه سرمست از قدرت فاسد خود ، بر اين گمان عبث است که بر اساس تئوری" النصر بالرعب "رهبری اين نظام ،با شدت بخشيدن به سرکوب و ايجاد رعب در دل مبارزان جنبش ، آنرا به مرحله بازگشت ناپذيری به عقب رانده است ، اما اصولاچنانچه در دلايل بوجود آمدن و گسترش اين جنبش تامل کنيم در می يابيم که علل موجد و اين جنبش بر سر جای خود باقی و شرايط زندگی تحت نظام ولايت فقيه نسبت به يکسال پيش هم بسيار بغرنج تر شده، لذا ادامه جنبش تاسرحد رسيدن به اهداف خود نه تنها ضروری تر بلکه زمينه دار تر نيز شده است.
هستند کسانی که شروع جنبش سبز را يعنی اعتراض مردم به تقلب بی مانند نظام حاکم به رای مردم در خرداد ۸۸ را تنها دليل موجد اين جنبش می دانند. اما اگر نخواهيم ساده نگری کنيم ونيزنخواهيم مبارزات مردم را از هم گسسته وبدون اثر بر هم تلقی کنيم
می بايستی اذعان کنيم که دلايل موجد اين جنبش بسيار ريشه دار تر و اصولی تر از صرفا بی احترامی و تقلب وحتی خيانت هرچند آشکار اين نظام به رای مردم بوده است .
در واقع مهمترين عامل شکل گيری جنبش سبز ، رفتار و خيانت نظام ولايت فقيه به اهداف انقلاب سال ۵۷ مردم ، با استقرار استبدادی نو تحت لوای دين و باز توليد ساختارهای استبدادی جامعه بود .مبارزات مردم با اين استبداد جديد برای استقرار منزلتهای از دست رفته در طول عمر نظام ولايت فقيه در مقاطع مختلف تاريخ ۳۰ سال گذشته ادامه داشته است. ملت ايران با تجربه نظام ولايت فقيه که با تحميل اختناقی خون آلود در دهه ۶۰ و با کودتا عليه اولين منتخب آزاد خود و کشتار دگر انديشان و آزاديخواهان پايه های استبداد خود راهمراه با ادامه جنگ ۸ ساله مستحکم می نمود و در ادامه گسترش جو خشونت و تسری آن به همه ابعاد سياسی – اجتماعی – فرهنگی و اقتصادی زندگی مردم ،سياست سرکوب و تضييع حقوق مردم و قتلهای زنجيره ای و سرکوب جنبش دانشجويی و زنان و کارگران را پيشه کرده و هر ندای آزديخواهانه ای را با داغ و درفش و زندان و اعدام پاسخ گفته است و استقلال کشور را نيزدر بحرانهای پياپی به خطر انداخته ، و با حراج منابع طبيعی کشورو سياستهای موازنه مثبت و بی لياقتی و اختلاس وفساد های دامن گستر اقتصاد کشور را درخدمت فربه کردن مافيايی مالی- نظامی به خدمت گرفته ،روبرو بوده ودر راستای مبارزه با اين همه نابسامانی و معضلات و نيازهای بر آورده نشده ، جنبشهای مدنی دانشجويی ، زنان ، کارگران و معلمان و ...بطور طبيعی نضج و پايه گرفتند.
تقلب خرداد ۸۸ در واقع حکم جرقه ای را داشت بر خرمن نيازهای انباشته شده در طول ۳۰ سال اخير و مطالبات وخواستهای يک ملت.
بدينسان ملاحظه ميشود که ماهيت زور طلب و استبدادی نظام ولايت فقيه خود اصلی ترين علت موجد جنبش سبز مردم است.
چرا که عواملی که باعث اين جنبش شدند از بين نرفته اند تا جنبش بی موضوع شود!
نه فساد کم شده ،نه تبعيض و نه دولت کودتا موفق به بهبود شرايط سياسی اقتصادی جامعه شده است.برعکس بر سرکوب و تضييع حقوق مردم افزوده شده و نظام در اوج ناتوانی وبی مشروعيتی وناتوانی سياسی - اقتصادی در قدرت طلبی مافيای مالی - نظامی خلاصه شده است وهمواره با سير قهقرايی خود ، روزنه های حيات مردم را روز بروز تنگترو به وادی ميرندگی سوق ميدهد .پس مردم ايران ،خصوصا نسل جوان کشور که نيروی محرکه جامعه را تشکيل ميدهند در اين نظام خود رابيش از پيش بی آينده ديده و می بينند و چاره ای بهتر و اميد بخش تر از قوت بخشيدن به جنبش خود برای ساختن نظامی مردممسالار و درخور نمی يابند.
در اينجا فرصت و مجال پرداختن به سيری که جنبش در ۱۰ ماه اخير طی کرده است نيست و همگی کم و بيش بر آن واقفيم.اما فرصت را غنيمت ميشمارم تا در دوره ای که جنبش در ظاهر در سکوت بسر می برد ولی به زعم من دوران تعمق و تامل و بازنگری شيوه ها و تاکتيک ها و استراتژی خود رامی گذراند ، به بررسی موقعيت استثنايی اين جنبش که بايد مد نظر مبارزان و فعالان درون جنبش قرار گيرد و نيز آفات اين جنبش که غفلت از آن انحراف و زاويه ای از اهداف اين جنبش را سبب می گردد را بر شمارم.
جنبش مردم ايران در يک موقعيت استثنايی قرار دارد که امکان پيروزی آنرا برای تحقق هدف اصلی خود همانا استقرار حاکميت مردم بسيار بالا می برد.در توضيح اين موقعيت استثنايی عرض کنم :
مهمترين تغييری که ساخت دولت در نظامهای پيشين حاکم بر ايران در مقايسه با نظام ولايت فقيه در موقعيت کنونی کرده است ، اين است که در گذشته ساخت دولت در بيرون جامعه شکل و محتوای خود را می يافت.بزرگ مالکی ، روحانيت و سلطنت و ايلها پايه هايی بودند که ساخت دولت راميسر ميساختند . اکنون از همه آن پايه ها تنها روحانيت مانده است و درواقع نظام ولايت فقيه تنها بر روی همين يک پايه تکيه دارد و تعادل ثباتش به جد بهم خورده است . چه خواسته که اين پايه نيز نيمه شکسته است و همين پايه روحانيت نيز يکدست حامی اين نظام نيست و برخی از روحانيت خصوصا آن بخش از روحانيت صاحب نظر و جايگاه در ميان مردم نيز به جنبش مردم پيوسته اند. در اين موقعيت استثنايی نظام ولايت فقيه در حال حاضر در مخمصه و تنگنايی قرار گرفته است که استفاده از آن برای جنبش مردم يک موقعيت استثنايی بوجود می آورد.
نظام ولايت فقيه با تک پايه ای که بعضا متزلزل نيز ميباشد:
۱- نه ميتواند ثباتی را يابد که لازمه هر نظامی است که از مردم بريده و بدستگاه سرکوب و نيروهای نظامی وابسته است
۲-و نه خود را از اثرات فسادی که در همه تار و پود و نسوج نظامش ريشه دوانده رهايی بخشد.
توجه حضار محترم را به اين امر جلب ميکنم که گسترش فساد از هر نوعش در نظام حاکم تا به حدی جدی است که يک ويژه گی خاص يافته و آن اينکه هر جنايت وخيانت و بحران و فسادی از رهبری و راس اين نظام شروع و بدان ختم ميشود
اين امر بتدريج رخ داده است و اکنون وخيم ترين فرم خود را دارد.
من باب نمونه در زمان دولت رفسنجانی با وجود اينکه انواع قتلها و بحرانها و جنايات رخ ميداد و سازمان ترور وعالی جنابان سرخ پوش از طريق وزارت اطلاعاتی مخوف با وزارت عنصری چون فلاحيان ،همراه با رهبری نظام در قتل اپوزيسون نظام در خارج از کشور فعاليت داشت و توسط دادگاه برلين نيز همگی به تروريسم دولتی محکوم شدند ، اما همه فسادها صرفا از راس و رهبری اين نظام شروع و بدان خاتمه نمی يافت. اين امر اما در طول ۸ سال حکومت به اصطلاح "اصلاحات" ميدان و بستری مناسب يافت .خصوصا از زمانی که دولت مدعی اصلاحات ، به انواع و اقسام حکمهای حکومتی گردن نهاد وبا سرپوش گزاردن جنايت ايلغار کوی دانشگاه و نيز قتلهای زنجيره ای و نيز با افزايش بودجه شورای نگهبان که جايگاه ويژه ای دربی ارزش کردن رای مردم کسب می کرد و نيز افزايش بودجه نهادهای غير رسمی چون دادگاه ويژه روحانيت و انواع بنيادهايی که در خدمت يکه تاز شدن مافيا ی نظا می - مالی قرار داشتند عملا به شکل رسمی بدانها وجهه به اصطلاح" قانونی " بخشيد .ونيز با توجه به بستر سازیهای دولت اصلاحات که برغم در دست داشتن حکومت و مجلس و شوراها بعلت" اوجب واجبات دانستن حفظ نظام " چانه زنی در بالا را بدون حتی فشار از پايين رويه کرده و سکوت و کوتاه آمدن را بر طرح روشن و واضح مطالبات مردم مرجح دانسته بود و با جملات رئيس دولت( آقای خاتمی ) در مرود رهبری نظام همچون: "روسای جمهوری بسياری از کشورها از رهبری اين نظام بيشتر اختيارات دارند " عملا اختيارات مطلقه راس و رهبری نظام ميدان و زمينه رسمی و عملی يافت . دقت کنيم که من باب مثال در قتلهای زنجيره ای سرنخ فتواها به خامنه ای و موافقتش با اقدامات سعيد امامی می رسيد و پيگيريها به محض اينکه نقش خامنه ای را برای جامعه مشخص ميساخت متوقف می شد. همچنين دستور حمله به کوی دانشگاه در ۱۸ تير از خامنه ای شروع و به وی ختم ميشد.
در دوران حکومت احمدی نژاد که نتيجه محتوم بستر سازیهای دولت اصلاحاتی بود ، تمرکز قدرت و يکه تازی رهبر نظام که خود نيز آلت دست مافيای مالی- نظامی شده است به حدی وسعت يافت که به خود جرات کاذب انجام تقلبی و خيانتی بدانسان واضح را بدون نگرانی از عواقب محتوم آن را داد. انواع بحران سازيهای خارجی من جمله هسته ای باز سرنخ آن از رهبری و اذن وی شروع و بدان خاتمه می يابد . در آخرين نمونه فساد گروه معروف به خيابان فاطمی که معاون اول احمدی نژاد در وی دست دارد، نيز از دولت محبوب خامنه ای شروع و با حکم حکومتی وی فيصله يافته بررويش سرپوش گزارده شد .
اکنون که گسترش فسادو تک پايه ای بودن اين نظام موقعيت وی را چنان متزلزل کرده است که بی ثباتی درونی وی نه تنها برای مردم بلکه بر جهانی به يمن اعتراض و جنبش مردم آشکار شده است و ديگر اين نظام در تبليغات انحصار گرايانه خود نمی تواند ادعا کند مردم ايران به واسطه شرکت در انتخابات پشت سر آن نظام قرار گرفته اند ، همانا تنها نفع و استفاده ای که شرکت در انتخابات اين نظام نصيب وی می کرد ، نظام ولايت فقيه آشکارا نيازمند يافتن تکيه گاه خارجی است. انواع باج دادنهای اين نظام برای يافتن حامی خود در ميان قدرتهای خارجی بهترين نشان بر نياز اين نظام برای يافتن تکيه گاه می باشد.
در همين جاست که قوت جنبش مردم دراستفاده از اين نياز نظام نهفته است . بياد داشته باشيم که با اوج گيری جنبش هيچ قدرت خارجی قادر نبود حتی تمايلی ظاهری به حمايت از نظام حاکم نشان دهد. از اينرو نقش جنبش و اپوزيسيون اين نظام برای تکيه بر اصل استقلال وايجاد مانع برای مجال دادن به نظام برای يافتن تکيه گاه خارجی بسيار بسيار تعيين کننده است .
زنهار که وضعيت درونی نظام ولايت فقيه بسيار وخيم تر از سالهای پايانی نظام شاهنشاهی دوران پهلوی است . چرا که آن نظام تکيه گاه خارجی و حمايت قدرت امريکا را نيز داشت اما نظام ولايت فقيه نتوانسته است پايه و تکيه گاه محکم خارجی پيدا کند و به يمن جنبش فعال مردم ايران قدرتهای خارجی به وضعيت از هم پاشيدگی درونی نظام بيش از پيش پی بردند.
و هشدار که نه با دوام نظام ولايت فقيه، بلکه تنها با بازگرداندن کامل حاکميت به مردم ايران است که ايران ثبات پيدا می کند.
متاسفانه فرصتهای استثنايی و جمع شدن عوامل داخلی و خارجی همه روزه وجود ندارند . اکنون چنانچه مردم ايران قصد دارند که حاکميت خود بطور کامل برقرار و مستقر سازند ،بايستی حساسيت خود را نسبت به نقش عامل خارجی و نيز تلاش خود برای ادامه جنبش بايستی راصد چندان کنند و بر قوتهای آن بيفزايند.

قوتهای جنبش

۱-خاصيت متکثر و پلورالسيم درونی آن ،
۲- پتانسيل همراه کردن و يا بعضا ادغام جنبشهای مدنی در درون خود
۳- ايفای فعال ترين نقشها در جنبش توسط زنان همان نيمی از جامعه که نظام ولايت فقيه با انواع محدوديتها منفعل نگاه داشتن آنان را مد نظر داشته و دارد.
۵-افکندن پرتو نور حقيقت بر ماهيت نظام ولايت فقيه و برداشتن سرپوش از ذات مافيايی و واقعی ساختار نظام و مشخص کردن نقش تعيين کننده راس و رهبر اين نظام در جنايات و برملا کردن نقش تصميم گيرنده اصلی رهبری نظام در اتخاذ سياستهای تععين کننده و اصلی . ( هر چند آقای خاتمی هنوز هم اظهار می دارد "روشهای نادرست را به نام نظام و رهبری القاء کردن جفا به رهبری است "(سايت باران تاريخ ۲۰ فروردين۸۹) ايشان هنوز در پی القای اين توهم به مردم است که رهبری اين نظام دامنش از اتهامات سرکوب جنبش مردم پاک و مبری است . وی می باست بداند که اين از خاصيتهای نظامهای خودکامه است که در قهقرای دلبستگی به قدرت و مرجح داشتن الزامات قدرت بر خواسته های مردم ،هر خودکامه مستبدی لاجرم خود بدل با آلت فعل قدرت و مافيايی ميشود که خود زمينه ساز آن بوده است. )
۴-کاهش چشمگير احساس ترس و هراس از سياست "النصر بالرعب" نظام و حربه های اعدام و تحاوز و زندان و ...
۵- تهور مردم و اقشار مختلف در بيان خواسته ها و نظرات واقعی خود حتی در قالب شعارهای ساختار شکنانه که ممکن است موردپسند قشری که معتقد به ماندن در چهارچوب نظام است نباشد.يعنی در واقع مردم از ۸ سال دوران اصلاحات اين تجربه را آموخته اند که بيان نظرات خود را به ديگری نمی توان واگذار کرد و مجذی گذار از خط قرمزهای نظام متصلب و محدود کننده نظام در واقع خود مردم بايستی باشند .
۶-قابليت تماس و وصل موفق و تعامل مثبت بين جنبش در درون کشور با ايرانيان شرکت کننده در جنبش در خارج از کشور و ايفای موفق نقش مکمل يکديگر
۷- قابليت جلب موفق و با سرعت حمايت افکار عمومی جهان به جنبش مردم
۸- نشان دادن اقتدار ملی و تنها مرجع تصميم گيری در مورد تعيين سرنوشت خود بودن ، به قدرتهای خارجی وقتی جنبش مردم مجهز به بيان آزادی و حقوق خود و بيانگر وجدان ملی می گردد
۹- يافتن راههای دور زدن سانسور رژيم و نيز خلق و ابداع روشهای جديد اطلاع رسانی
۱۰- تجربه تاکتيکهای خود جوش برای مقابله با وسائل و نيروهای سرکوب
۱۱- اتخاذ موفق روش خشونت زدايی و پرهيز از خشونت در مقابل نيروهای سرکوب نظام
۱۲ – گسترش روزافزون چشم انداز جنبش .در جنبشی که ندای وجدان همگانی است ، افق حرکت به سوی گشايش چشم انداز و تقويت هر چه بيشتر است و به همان ميزان موجبات تنگ تر شدن و متصلب تر شدن دايره عمل و ديد برای نظام استبدادی حاکم و نيز به سوق آن بسوی تضعيف روز افزون است
و...
بهره نبردن از اين قوتهادر جهت تقويت آنها وبرای اعتلای جنبش و يا هرز دادن پتانسل نهفته در تجربه موفق اين ويژه گيها از سوی هر کس صورت گردد ، اشتباهی فاحش و ضربه ای مهلک به جنبش است.

آفات جنبش

زنهار که آفات بسياری ميتواند غنچه اين جنبش را هنوز به شکوفايی نرسيده پژمرده سازد.
برخی از اين آفات تبديل قوتهای اين جنبش به عکس خود است :من جمله :
۱- انحصار طلبی و تنگ نظری در محدود کردن خاصيت و ويژه گی خود جوش و متکثر جنبش تنها به اقشاری خاص . من باب مثال اتخاذ مواضعی همچون " در جنبش تنها موافقان نظام شرکت دارند "و يا " در جنبش معتقدان به حفظ نظام حضور ندارند " و يا "تنها باورمندان و دينداران در اين جنبش فعالند " و " يا دينداران حقی در آينده اين جنبش و نظام آينده ندارند " و يا "جنبش تنها به ايرانيان داخل کشور محدود ميشود "و ... همه و همه اين مرزبنديها صدمه ای است که بر همبستگی ملی وارد می آيد . اينکه اهداف جنبش روز بروز تکامل يافته و به زعم اينجانب در محدده تنگ نظام حاکم نخواهد ماند ، امری کاملا متفاوت است با نفی حضور معتقدان به حفظ نظام کنونی در مراحلی از اين جنبش. انطباق طبيعی و تدريجی همه گرايشها با اهداف جنبش امری است که زمان خود را می طلبد و حق اختلاف را نافی نمی شود . بحث بر نقاط قوت و يا ضعف اتخاذ استراتژی ها و اهداف مختلف برای جنبش امری است که اگر بدون حب و بغضهای شخصی و انحصار طلبی بلکه در چهار چوب جريان دادن انديشه ها و اطلاعات صورت گيرد به تقويت جنبش ضمن رعايت حق اختلاف منجر می گردد.
۲-اصرار بر ادامه ذهنيت تبعيض گر خودی و غير خودی و عدم حمايت يکسان و يکپارچه از حقوق همه شهروندان .
بطور نمونه سانسور خبر های سرکوب و تضييع حقوق نسبت به برخی از زندانيان و يا محکومان به اعدام که متعلق به گروههای سياسی ای محسوب ميشوند که مورد پسند برخی نمی باشد ، خود بهترين مستمسک را در اختيار نظام قرار دادن است تا با دامن زدن به ذهنيت خود ساخته خودی و غير خودی ميان مبارزان با خود ، يک به يک ابتدا به اصطلاح از "بدترينها شروع و به خوبترين ها ختم کند ". چرا که دفاع از حقوق انسانی شهروندان با اختلاف نظر سياسی دو امر کاملا جدا از هم می باشند.
نمونه بارز قدرتی که با مرزبندی های تبعيض آميز بين اجزاء جامعه ،آنرا گرفتار خشونتی ويرانگر می سازد ،نظام ولايت فقيه است .تمامی خشونت و فقر مادی و معنوی که جامعه امروز ايران بدان گرفتار است در ولايت مطلقه فقيه با روشنی تمام جلوه گر است ولايت مطلقه يک تن بر يک جامعه ، به ضرورت ، قدرت يک تن برهمه جامعه معنی می دهدو آنگاه که ولايت مطلقه؛ قدرت مطلقه معنی می دهد و توسط مأموران اعمال می شود، خشونت عريانی می گردد که می تواند انرا به تمامی جامعه تسری دهد. مادامی که مردم در جنبش حقوق يکديگر را همانند ظروف مرتبطه يکپارچه و دفاع از آنرا وظيفه خود ندانند.
۳- محدود کردن افق اهداف جنبش به ماندن در تنگنای محدوده نظام.
با استعانت و بهره از حق اختلاف ، توضيح ميدهم که اصرار بر پذيرش و درجا زدن در محدوده تنگ و متصلب قانون اساسی فعلی در واقع کمکی است که به ثبات نظام ولايت فقيه می شود.چرا که غير قابل اجرا بودن وعده" اجرای ظرفيتهای مغفول مانده در قانون اساسی "مادامی که هر ايرانی به خود زحمت مراجعه به محتوای بند ها و اصول قانون اساسی حاکم را بدهد واين نظام را روزمره تجربه کند ،براحتی آشکار می شود . چرا که ملاحظه می کند تمامی بندهای راجع به "حقوق مردم"مندرج در قانون اساسی نظام ولايت مطلقه فقيه مقيد به قيودی می باشند. از اينرو غير قابل اجرايند .در واقع چون قانون اساسی باز نويسی شده با ذهنيتی استبدادی نگاشته شده است ، برای جلوگيری از اجرای هر حقی مادامی که به مذاق استبداد جور در نيايد، از ابتدا مانعی و قيدی تراشيده اند. من باب نمونه در اصل ۲۷ قانون اساسی اين نظام : تشکيل اجتماعات و راهپيمائيها بدون حمل سلاح بشرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است "ملاحظه ميشود که حق طبيعی تشکيل اجتماعات مقيد شده به مخل مبانی اسلام نبودن و تا زمانی که شورای نگهبان مبسوط الاختيار اين نظام مفسر قانون است ،هر اجتماع و راهپيمايی مردم منجمله راهپيمايی سکوت ۲۵ خرداد ۸۸ نيز مخالف با مبانی اسلام تفسير می شود و مجوز نمی گيرد. صرف تجربه تقاضای مجوز برای راهپيمائيها از وزارت کشور اين نظام ، بايستی بر مصران بر ماندن در چهارچوب قانون اساسی فعلی ثابت کرده باشد که علاوه بر اينکه بخش اعظم قانون اساسی بر محور اختيارات مطلقه رهبری بدون کوچکترين مسئوليتی شکل گرفته است.، چند بند محدود در باره حقوق شهروندان نيز مقيد به قيودی است که مفسر آن قيود شورای نگهبان نظام است .
نمونه دوم اصل ۲۲ قانون اساسی نظام ولايت فقيه است که در ان قيد شده است :" حيثيت ، جان ، حقوق ، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر درموارديکه قانون تجويز کند !" مقيد ساختن رعايت جان و حيثيت و حقوق مردم به تشخيص قانونی که شورای نگهبان مفسر آن است از معنا تهی ساختن حقوق ذاتی انسانها است .
و يا در بند ۲۴ آمده است:" نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام و حقوق عمومی باشد تفصيل آن را قانون معين ميکند ."
تجربه ۳۰ ساله نظام ولايت فيه در سرکوب مطبوعات و اصحاب مطبوعات و نيز صدور بخشنامه هايی که با چماق حکم حکومتی ، طرح اساسی ترين مسائل کشور را بر مطبوعات ممنوع اعلام می کند ، آيا آن حقوقی است که در اين قانون اساسی مغفول مانده اند؟!
در واقع قيود قيد شده در اين بند ها خود بزرگترين مانع تحقق و اجرايی شدن حقوق مردم اند .
از اينروطراحان ماندن در چهرا چوب قانون اساسی نظام بايستی بر روی اين امر حساب کنند که با ارجاع دادن مردم و جنبش به وعده اجرای حقوق مغفول مانده ای از اين دست و نيز طرح آينده ای مبهم و غير قابل اجرا علاوه بر تيره ساختن افق جنبش ،مسئوليت عظيم به وقفه دچار کردن جنبش و ضربه به آن و نيز عقب ماندن از جنبش را متوجه آنان می گرداند.
۴- هرچند جامعه زنان ايران در جنبش سبز فعاليت چشمگيری دارند و موجبات پويايی و تحرک آنرا فراهم آورده اند ،منتهی بسياری از فعالان جامعه زنان کشور از دوران اصلاحات تجربه تلخی را در خاطر دارند زيرا از نيروی آنها تنها برای به پای صندوق رفتن و رای دادن استفاده شد ،بدون آنکه در جهت اجرا خواسته های به حق آنان اقدامی اساسی صورت گيرد . اکنون نيز اين نگرانی با توجه به موضع گيری های برخی از به اصطلاح سخنگويان اين جنبش موضوعيت يافته که زيرا در بيانيه ها و ابراز خواسته های جنبش به مطالبات اخص جامعه زنان اعتنا و توجه درخوری نميشود .
۵- همين امر به جنش کارگری نيز تعميم می يابد .با توجه به وضعيت رکود اقتصادی و تورم سرسام آور و معضلات اقتصادی و اجتماعی و ورشکستگی روز افزون واحد های توليدی و نيز اخراج فزاينده کارگران و همچنين عدم پرداخت ماهها و بلکه سالها مطالبات ودستمزدها کارگران و نيز موانع متعددی که رژيم بر سر تشکل های صنفی کارگری و سنديکاهای کارگری ايجاد کرده است ،حقی که در اصل ۲۶ نيز آزاد تلقی شده و باز مقيد به نقض نکردن اساس جمهوری اسلامی و موازين اسلامی گرديده است ،اگر با عدم توجه به حقوق و مطالبات کارگران و دفاع بی قيد وشرط از حقوق آنان وعدم طرح مطالبات خاص آنها و تنها توجه صرف به پتانسيل آنها در جنبش و استفاده ابزاری از حضور آنها ن همراه گردد ،موجبات دلسرد شدن آنها از جنبش و نپيوستن بدان را فراهم می آورد و با اين کار همبستگی ملی که لازمه رسيدن به اهداف جنبش برای تحقق خواسته ها و مطالبات همه اقشار مردم است صدمه و ضربه جبران ناپذيری ميخورد .
۶-بی اعتنايی به حقوق اقوام مختلف درون ايران ، اقوام متنوعی که در طول تاريخ کهن ايران خود بهترين ضامن حفظ استقلال ايران بوده اند و به مثابه ملاط ثبات ايران عمل کرده اند ،باعث دوری گزيدن آنها از جنبش ميشود.حمايت از تنوع قومی و فرهنگی و نيز زبانی مردم ايران و دفاع از حقوق آنها وبرسميت شناخته شدن هويتهای متفاوت فرهنگی در عين حفظ انسجام ويکپارچگی وطن به مثابه زمينه و بستر يگانه و حامی تحقق آن هويتهای متفاوت، بايستی در گفتار و نوشتار سخنگويان جنبش وضوحی آشکار يابد.
۷- از اينروبه مصداق شعر خاقانی:
چو به در يا نه صدف ماند و نه در / زحمت ساحل عمران چکنم؟!
اجتناب دراحترام به خواسته های جنبشهای مدنی موجود در ايران باعث تاخير ويا گريز هر يک از آنها در پيوستن به جنبش عمومی خواهد شد.لذا ادغام و طرح خواسته های جنبشهای مختلف اعم از زنان و کارگران و دانشجويان ودانش آموزان و معلمان و...نقطه اتصال آن خواسته های خاص با خواسته های عمومی جنبش است و آزاديهايی سياسی -اجتماعی را برای همه نويد می دهد و خود بدل به حلقه زنجير اتصال اين جنبشها با جنبش عمومی مردم می شود و از خطر تقليل جنبش به يک جنبش سياسی صرف با اثرات محدود می کاهد. استقرار حاکميت ملی نياز به انتخاب دقيق تاکتيکها و استراتژی دارد که ضمن در برگرفتن خواسته های همه اقشار ملت ، بطور عملی تحقق نيازهای اساسی جامعه را در افق اينده جنبش بازنمايد.
من باب نمونه چند سوال ساده در اين زمينه از طراحان شعار " ماندن در چهارچوب قانون اساسی فعلی " مطرح می سازم که چنانچه هر شهروندی در ذهن خود به دنبال پاسخگويی بدانها بر آيد ، ابهامات زيادی را از اذهان برطرف می سازد :
الف - با طرح وفادار ماندن به قانون اساسی فعلی ، چه چشم انداز نويی را در مقابل جامعه زنان کشور باز می گشاييد؟ و اجرای چه حقوقی را به زنان وعده می دهيد که ۳۰ سال تجربه اين نظام و چالش با انواع مشکلات و معضلاتی که نظام ولايت فقيه برای نيمی از جمعيت کشور فراهم کرده است ،اجرا نشدن آن حقوق آنرا در عمل برايشان مبرهن نساخته باشد؟!
ب- با طرح وفادار ماندن به قانون اساسی فعلی، چه آينده رشد يابی را به جوانان و نيروی محرکه جوان چه در ابعاد سياسی و چه اقتصادی و اجتماعی ( اشتغال ، تحصيل ، ازدواج ، و ... ) وعده می دهيد که ۳۰ سال تجربه اين نظام نفله شدن نسلی را در جنگ و تحمل عواقب جنگ را برای نسلهای آينده و نيز موجبات فرار روزافزون استعداد ها و مغزهای کشور را فراهم نياورده باشد؟
ج- با طرح وفادار ماندن به قانون اساسی فعلی، چه آينده بی تبعيضی را برای دگر انديشانی وعده می دهيد که قانون اساسی فعلی با انحصار مقامات کليدی در دست باورمندان با اسلام حقوق شهروندی آنان را رعايت کند ؟ اصولی همانند اصل ۱۱۴ که رئيس جمهوری را محدود به رجال آنهم رجال مذهبی می کند، خط بطلان کشيدن بر حقوق نيمی از جمعيت جامعه همان زنان و محدود کردن مردان به باورمندی به دين اسلام و مذهب تشيع است.مگر جز اين است که واضعان قانون اساسی نظام ولايت فقيه در واقع با اين اصل ،دين اسلام را که برای دين در کليت خود و نيز پذيرش دين هر گونه اکراه را حرام ميداند ( لا اکراه فی دين ) بدل به وسيله سلب حقوق شهروندان کرده اند ؟!
د – با طرح وفادار ماندن به قانون اساسی فعلی ، چه آينده بی تبعيضی را برای حتی اقليتهای مذهبی و جامعه تسنن وعده می دهيد که رياست جمهوری را منحصر به باورمند به مذهب رسمی کشور می گرداند؟
ه - با طرح وفادار ماندن به قانون اساسی فعلی ، چه آينده بی تبعيضی را به باورمندان و دينداران وعده می دهيد که از دولتی شدن باور و دين خود و استفاده ابزاری از آن برای سلب حقوق ساير شهروندان ابا دارند و آنرا بر نمی تابند؟
و- وبالاخره با طرح وفادار ماندن به قانون اساسی فعلی ،چگونه ميتوان وعده تحقق حاکميت بدون قيد و شرط مردم را وعده داد وقتی در اصل ۱۱۰ ، تمامی تصميمات اساسی کشور از تعيين سياستهای کلی نظام گرفته تا حتی صدور فر مان همه پرسی را در حطيه اختيارت منحصره و مطلقه ولی فقيه می داند؟!
و اگر به جای وعده دادن بازگشت به قانون اساسی ، مختصات و ويژه گيهای نظامی مردم سالار را و طرح قانون اساسی بی طرفی را موضوع بحث قرار دهيم و مطرح سازيم که حقوق شهروندان را مقيد به قيودی نمی کند و حقوق را ذاتی همه انسانها (اعم از باورمندان به دين و يا مرامی و بی باوران به هر دين و مرامی) دانسته و تحقق آن حقوق را تضمين نمايد و با جدا ساختن دخالت دين در دولت و دولت در دين ،آزادی باور را تضمين سازد ،منصفانه قضاوت کنيم که کداميک قدرت جذب همه شهروندان را وتضمين حاکميت بی واسطه آنان را دارد و افق و پيشاروی ملت ايران را باز می نمايد ؟
به نظر اينجانب ترک محدوده متصلب نظام حاکم و انتخاب حوزه جامعه ملی و توجه به اصلی ترين اصل يعنی بله گفتن به حاکميت بی قيد و شرط جمهور مردم ايران در اتخاذ تاکتيکها و استراتژی، آن روش و هدف عمومی است که تحول را ميسرو پيروزی جنبش را ممکن ميسازد .

*اين سمينار به دعوت کانون حمايت از مبارزات آزاديخواهانه مردم ايران – آلمان / برمن
در تاريخ ۱۷ آوريل ۲۰۱۰ در شهر برمن آلمان و با عنوان "جنبش سبز و راههای پيش ِرو" با شرکت خانم ژاله وفا و آقايان منوچهر صالحی و حسن شريعتمداری برگزار شد.

منبع:
http://news.gooya.com/politics/archives/2010/04/103925.php

مهدی کروبی: در پی آن هستند که مجلس را فرمايشی کرده و نمايندگان را بی خاصيت جلوه دهند! سحام نيوز

رسانه شمائید gooya news :: politics : مهدی کروبی: در پی آن هستند که مجلس را فرمايشی کرده و نمايندگان را بی خاصيت جلوه دهند! سحام نيوز

سحام نيوز: شنبه چهارم ارديبهشت ماه ۱۳۸۹، برخی از نمايندگان ادوار مجلس شورای اسلامی با رئيس مجلس ششم ديدار و گفتگو کردند. در اين ديدار که در فضايی صميمی و دوستانه برگزار گرديد، نمايندگان سابق ملت در مجلس شورای اسلامی ضمن ارائه تحليل فضای سياسی کنونی کشور از مواضع اصولی و شجاعانه و ايستادگی و مقاومت کروبی در دفاع از خواستگاه به حق ملت و تلاش ايشان در جهت بازگشت کشور به قانون اساسی تقدير و تشکر کردند.
نمايندگان ادوار مجلس در بخشی از سخنان خود، ادامه وضعيت کنونی را نگران کننده ارزيابی نموده و شرايط کشور را بحرانی توصيف کردند.
حجت الاسلام مهدی کروبی ضمن خوش آمدگويی و آرزوی توفيقات روزافزون در سال جديد، سخنان ايشان را بسيار مهم ارزيابی نموده و در چند بخش صحبتهای خود را ارائه کردند:

ايستادگی در برابر قانون شکنی و تلاش در جهت بازگشت کشور به قانون اساسی، بی شک آنها را به زانو در خواهد آورد و پيروزی را نصيب ملت خواهد ساخت
مهدی کروبی در تائيد سخنان برخی از نمايندگان ادوار مجلس درباره افزايش فشارها و تداوم آن، گفت: از يکسو با مردم آنچنان برخورد کردند که متاسفانه به هيچ وجه در شان نظام ما نبود و آن مسائل تلخ را به بار آوردند و در تداوم آن امروز با صدور احکام سنگين، افزايش فشارهای امنيتی در جامعه بخصوص دانشگاه ها، ايجاد فضای تهديد و ارعاب در مراسم ها و حتی در ديد و بازديدها، و از سوی ديگر سناريوی برخورد فيزيکی و روانی را با بنده و آقای موسوی در دستور کار قرار دادند. بنده همچون ساير دلسوزان طبق وظيفه شرعی و قانونی خود در کنار ملت از حقوق قانونی آنها دفاع نمودم. با مشاهده همراهی و ايستادگی و ارتباط تنگاتنگ مردم و دلسوزانشان، عده ای را اجير و سناريو را اجرا کردند. متاسفانه توهين و ناسزاگويی کم بود که بدان حرمت شکنی را نيز افزودند. با حمله های فيزيکی به حضور بنده در کنار ملت، برخورد با خانواده ام: ضبط پاسپورت فرزندم دکتر تقی کروبی، جانباز و استاد دانشگاه که جهت امور علمی و درج مقاله قصد عزيمت به خارج از کشور را داشت، ضبط پاسپورت فرزندم حسين کروبی، حمله های بی شرمانه به منزل بنده و شکستن شيشه های منزل ما و همسايه ها و شعار دادن های نامناسب و غيراخلاقی! دستگيری فرزندم علی کروبی در سالروز گراميداشت پيروزی انقلاب و ضرب و شتم شديد و توهين نمودن و تهديد وی، همه نشان از افزايش فشارها و تداوم اين شيوه غيراخلاقی، غيرعقلانی و غيراسلامی در قبال جريان قانون خواه ملت است. اما آگاه نيستند که هر چقدر فشارها را بيشتر کنند و به روند کنونی تداوم بخشند ما نيز بيشتر مقاومت کرده و انسجام بيشتری خواهيم يافت و مصمم تر از قبل ايستادگی خواهيم کرد. برادران و خواهران گرامی، نمايندگان محترم ادوار مجلس شورای اسلامی بدانيد ايستادگی در برابر قانون شکنی و تلاش در جهت بازگشت کشور به قانون اساسی، بی شک آنها را به زانو در خواهد آورد و پيروزی را نصيب ملت خواهد ساخت.

اطلاع رسانی وظيفه تک تک ماست
شواهد حاکی از شروع جديد موج جنگ روانی است!

کروبی در بخش ديگری از سخنان خود به ضرورت اطلاع رسانی تاکيد نموده و افزودند: افراطيون در تلاش هستند که با راه اندازای جنگ روانی و افزايش فشارهای امنيتی، فضا را به نحوی جلوه دهند که حتی افراد از ديدار يکديگر نيز بهراسند!! البته انتشار اخبار ديدارهای پی در پی نشان از شکست اين جنگ روانی است ولی نبايد آنرا ساده انگاشت چرا که شواهد حاکی از شروع جديد موج جنگ روانی است. نگرانی و بيم آنها از آگاهی ملت است. سعی دارند مردم را در انزوای خبری قرار دهند. بنابراين وظيفه مهم تک تک ما در اين شرايط اطلاع رسانی است و در اين راه از تمامی ظرفيتهای موجود می بايست استفاده کرد.

وجود احزاب برای اداره يک کشور ضروری است.
با پلمپ و بستن احزاب کشور را نمی توان مديريت کرد!
دبيرکل حزب اعتماد ملی درباره احزاب اينچنين گفت: يکی از ماحصل های قرنها تلاش بشر در جهت مديريت بهتر کشور و جامعه، استفاده و بهره گيری از وجود احزاب است. در عصر حاضر وجود احزاب برای مديريت کشور يک ضرورت محسوب می گردد. پلمپ کردن و بستن احزاب مديريت نيست! مديريت مناسب يک کشور سعه ی صدر می طلبد، تعامل با احزاب را می طلبد، تعامل با منتقدين را می طلبد.. مگر در کشور ما چند حزب وجود دارد که دفاتر آنها را پلمپ می کنيد و از ادامه ی فعاليت منع شان می کنيد!! اينچنين نمی توان بر کشور مديريت نمود..! برای مديريت مناسب کشور در عصر حاضر راهکاری جز وجود و حضور احزاب در صحنه و تقويت روزافزون احزاب و تشکل ها نيست البته مشخص است که عده ای نه تنها به مديريت مناسب کشور نمی انديشند بلکه تمايل دارند کشور را روز به روز با بحرانهای عميق تری مواجه سازند!

در پی آن هستند که مجلس را فرمايشی کرده و نمايندگان را بی خاصيت جلوه دهند!!
رئيس مجلس شورای اسلامی در دوره های سوم و ششم در سخنانی مربوط به مجلس شورای اسلامی گفت: بنده از هشت دوره مجلس، چهار دوره در مجلس حضور داشتم و با توجه به وجود علقه های بنده به مجلس و نيز تاکيدات امام که بر اهميت اين نهاد مردمی افزوده، لذا مجلس به نوعی خانه دوم بنده محسوب می گردد. چه در زمان حضورم در مجلس و چه زمانی که حضور نداشتم، هميشه داعيه ی دفاع از نفس و اصل مجلس را داشته ام و در اين راستا بارها از جايگاه و شان مجلس دفاع کرده و عرايضی ارائه نموده ام. اينک در اين برهه ی حساس که عده ای مغرض يا از روی ناآگاهی! در جهت تضعيف اين نهاد مردمی تلاش می کنند وظيفه خود می دانم همچون گذشته در دفاع از جايگاه مجلس که به فرموده امام “مجلس در راس امور است” وارد صحنه شده و هشدار دهم که عده ای در پی آن هستند که مجلس را فرمايشی کرده و نمايندگان را بی خاصيت جلوه دهند!!
کروبی در سخنانی مهم افزود: در کشوری که ۳۱ سال از پيروزی شکوهمند انقلابش می گذرد، دعوايی رخ داده است. ما معترض به نتايج انتخابات هستيم و طرف ديگر مدعی به صحت آن. بحث و مقصود بنده در اينجا، داوری اين موضوع نيست که ما حق می گوئيم يا آنان راستگو هستند. چه معترضين و چه مدافعان، همگی از مسوولين اين نظام و انقلاب هستند. اما گويا عده ای در اين بين نهادهای مردمی از جمله مجلس را نشانه رفته اند تا موجبات تضعيف آنان را فراهم سازند! مجلسی که امام بارها تاکيد می کرد که مدرس ها بايد حضور داشته باشند و فضای مجلس بايد به گونه ای باشد که نمايندگان از آزادی عمل و شجاعت لازم برخوردار باشند متاسفانه امروز شاهد آنيم که در راستای ترساندن نمايندگان و سلب آزادی عمل آنان، حتی از ديدارهای نمايندگان نيز ايراد گرفته و آنها را از طريق نطق در مجلس و فضاسازی های تبليغاتی مسموم خويش تهديد به ردصلاحيت و برخوردهای سياسی می کنند!! جالب آنکه می گويند چرا به ديدار آنانی رفته ايد که به انتخابات ايراد گرفته اند!!
مواضع بنده قبل از انقلاب در داخل زندان و خارج از آن با چپ های کمونيست و التقاطيون کاملا شفاف و روشن بوده و بعد از انقلاب نيز همينگونه عمل نموده ام وليکن اين موضوع دليل آن نمی شود که از حقوق قانونی آنان دفاع نشود و يا به دليل تفاوت نگرش و افکار و عقايد به ديدار نرفت. بنده حتی زمانی که در مجلس بودم جهت پيگيری حقوق قانونی و رسيدگی به شکايات و گله مندی ها، به ديدار برخی از اين افراد می رفتم. آيا وی مسلمان می شد و يا بنده کمونيست می شدم؟!!
متحير و متعجب و متاسفم از آنکه شان نمايندگان مجلس را اينگونه پائين می آورند که حق ديدارهای معمولی نمايندگان را از آنان سلب کنند!! در تلاشند که با ايجاد جو رعب و تهديد، نمايندگان را بی خاصيت جلوه داده و مجلس را فرمايشی کنند. البته که با وجود نمايندگانی محترم و شجاع که به سختی و همت توانسته اند از فيلترهای بسياری همچون شورای نگهبان عبور کرده و آرای مردم را کسب کنند اين خيال باطل را با خود به گور خواهند برد.
مخالفت با آزادی و جمهوريت و مردمی بودن نظام بر پيشانی افراد حک نشده است که بتوان آنرا تشخيص داد بلکه با عملکرد اشخاص می توان بدان پی برد. آيا برخورد با مجلس و تنزل جايگاه اصيل آن همانا ناديده گرفتن و سبک شمردن آراء ملت نيست؟!!
رئيس سابق مجلس افزود: اولين حرکت در ايران تشکيل مجلس بر پايه ی آراء و خواستگاه مردم بود، که بيشترين فشارها را نيز در دوران خفقان رضاخان به دوش کشيده و در دوران شاه خائن نيز بالاترين صدمه را با فرمايشی کردن مجلس به جايگاه اين نهاد مردمی وارد آوردند.
از خواب بيدار شويد. اينجا ايران است. شما هم که ايرانی. بيش از يکصد سال است حرکت مردمی ايران بسوی مردم سالاری آغاز شده است.با ورود روحانيت و به رهبری بی نظير امام در سال ۴۱ حرکت وارد مرحله جديدی گرديد که در نهايت در سال ۵۷ به پيروزی شکوهمندی رسيد که تحليل گران سياسی، اجتماعی و فرهنگی جهان را متحير خويش ساخت. بی خود نبوده که امام بارها و بارها بر جايگاه مجلس تاکيد نمودند. بدانيد اين مجلس هرگز فرمايشی نخواهد شد. اين ملت انقلاب کرده اند که اصولا از چنين حوادثی که در رژيم های گذشته مسبوق به سابقه بوده است را جلوگيری کنند. مردم آگاهند و هوشياری لازم را دارند. در اين جامعه انقلاب صورت گرفته است. ولو اينکه شما عده ای را تهديد و عده ای را ردصلاحيت کنيد و يا حتی اقدام به ابطال نتايج انتخابات مجلس در برخی از حوزه ها دست يازيد، در اينصورت تنها صورت مساله را پاک کرده و مسائل به قوت خويش باقی است. تنگ نظری های اعمال شده در مجلس های چهارم و پنجم و نهايتا بروز حوادث سال ۷۶ گواه و صدق بر ادعای بنده است. امروز نيز تداوم همان دگم انديشی ها در انتخابات مجلس هفتم و هشتم و رياست جمهوری نهم و دهم، انفجار ميليونی و حوادث تلخ و پرخاشگری های اخير را موجب گرديده است. اينکه با خود بيانديشيد با فضاسازی و ايجاد ارعاب می توان مجلس را فرمايشی کرده و کشور را مديريت نمود نشان از عقب افتادگی سياسی و آشفتگی ذهنی و ناتوانی شما در مديريت يک کشور است.

مهدی کروبی در پايان ضمن گراميداشت هفته معلم و روز کارگر، اين ايام را به همه ی معلمان محترم و کارگران عزيز تبريک گفته و آرزوی توفيقات روزافزون و رفع مشکلات اين دو قشر مهم جامعه را از درگاه الهی مسئلت نمود.

منبع:
http://news.gooya.com/politics/archives/2010/04/103918.php

انتقادی برساختار تلويزيون بی‌بی‌سی فارسی (قسمت دوّم)، شاهين بوستانی

رسانه شمائید




واقعيت امر اين است که ما اساسا با آزمايشگاه‌شدن اين تلويزيون مخالفيم و نمی‌خواهيم که تاوان اين سودجويی‌های خودخواهانه را بپردازيم و تحمل تجربه‌های آزمايشگاهی تلويزيون مادر را در تلويزيون بی‌بی‌سی فارسی نداريم. بدون شک، اصلا انسانی و منطقی نيست که اين روش در اين شبکه ادامه پيدا کند و مسئولين امر بايد هر چه سريع‌تر در اين فضای ناسالم تغيير اساسی و جدی ايجاد کنند 

پس از انتشار [قسمت اوّل اين مقاله http://sohraabirani-2.blogspot.com/2010/04/blog-post_8209.html] در هفته گذشته جنب و جوشی در محافل و بخصوص در راهروهای قدرت ميدان آکسفورد لندن به راه افتاد. همه در تکاپوی يافتن راه حلی برای دفاع از خود و مقابله با نکاتی برآمدند که در مقاله مطرح شده بود. تبليغات در لابلای برنامه ها بيشتر از حد معمول شد، نويد چهرهای سرشناس تازه و برنامه های جديد داده می شد، تلفن های افراد جديد از طيف های مختلف به صدا در آمدند و ناباورانه بی بی سی فارسی آنها را دعوت به شرکت در برنامه هايشان می کرد؛ کسانی که در گذشته اساسا ناديده گرفته شده بودند.
من از اين مسئله خوشحال هستم که مقاله ام آنها را به تحرک واداشته و آنها تصميم گرفته اند که دايره بسته شان را بزرگ کنند. هدف من هم از اوّل فقط تغيير سازنده بوده و نه چيز ديگری. دوستان! زياد نگران نباشيد وبه قول انگليسی ها "اعصاب تان را خراب نکنيد و زياد سخت نگيريد"، فقط به پيشنهادهای سازنده تماشاچيان خود توجه جدی بکنيد. اميدوارم که تحرک ايجاد شده در بی بی سی فارسی يک تاکتيک موقتی و يا حداکثر يک استراتژی کوتاه مدت نباشد چون ["کميته مستقل مميزی حرفه ای مردمی"] اين روند تغيير را بطور مداوم و با دقت زير نظر خواهد داشت.
در ضمن يادداشت هايی هم در حمايت از مقالات خود از دوستانی در انگليس و از نقاط مختلف دنيا دريافت کردم، بخصوص از دست اندرکاران حرفه ای سينما و تلويزيون درايران، که در مقالات بعدی به اين يادداشت ها و نقطه نظرات مندرج در آن ها خواهم پرداخت. ولی فعلأ به اين اکتفا می کنم که از مديريت بی بی سی فارسی بپرسم که آيا پرداخت دقيقه ای ۷۰ تا ۱۰۰ پوند برای نمايش فيلم های اين دوستان ايرانی در برنامه آپارت کمی بی انصافی است؟
دوستان! شما برای نمايش يک فيلم مستند ۵۰ دقيقه ای فيلمسازان ايرانی حدود ۳۵۰۰ تا ۵۰۰۰ پوند به آن ها پرداخت می کنيد اما حدود ۱۰ تا ۱۵ برابر اين مبلغ هزينه فيلم های خودتان می کنيد! و در مورد [فيلم "عمر خيام نابغه ايرانی"] ديگر چه بگويم؛ مبلغی حدود ۳۰ برابر مبلغی که به اين دوستان می دهيد هزينه کرده ايد!
دوستان عزيز! اين فيلمسازان خوراک يکی از مهمترين و پربيننده ترين برنامه های شما را تأمين می کنند اما يکی از ارزانترين برنامه هايی است که در اختيار شماست. شما خودتان که به پوند نان می خوريد لطفأ به اين فيلمسازان هم به پوند نان بدهيد نه به ريال! تا آنها هم بتوانند امکان ساخت فيلمهای بعدی شان را فراهم کنند. من از مسئولين امر در تلويزيون بی بی سی فارسی مصرأ خواهش می کنم که در اين مورد تجديد نظر کنند و نرخ بهتری به اين فيلمسازان بدهند تا آنها هم بتوانند کارهای بهتری برای برنامه های آتی مجموعه تلويزيونی آپارات تهيه کنند.
و اما برويم سر مطلب اين هفته که اميدوارم در روند عملکرد سردمداران تلويزيون بی بی سی فارسی تاثيرات مثبت داشته باشد.
همانطور که در مقاله قبل اشاره شد، مشکل ساختاری تلويزيون بی بی سی فارسی از تصميم انتقال تمام کارمندان راديويی بی بی سی به تلويزيون شروع شد. با اينکه اين کارمندان راديويی از بيش از يک سال و نيم قبل از افتتاح اين شبکه در تاريخ ۱۴ ژانويه سال ۲۰۰۹ و با صرف هزينه های گزاف ميليونی تحت تعليمات تلويزيونی قرار گرفته بودند، اما اين آموزش ها اثری نداشت و حاصل آن يک تلويزيون درجه يک بی بی سی نبود.
در نتيجه تصميم گرفته شد که حتی پس از افتتاح شبکه تلويزيونی، آموزش حين کارپرسنل ادامه پيدا کند. که اين خود از نظر خلاقيت و کيفيت فنی آثار نادرستی بهمراه داشته است و هنوز هم ادامه دارد. اين تعليمات فقط به کارمندان فنی محدود نبود بلکه در رده مديريت نيزآموزش های حين کار ادامه داشت و آن هم توسط کارمندان انگليسی تلويزيون بی بی سی مادر که از اين مسئله بنفع خود بعنوان نردبان ترقی در بی بی سی مادر بهره جويی خودشان را می کردند و هنوز هم اين روال ادامه دارد. چرا که برای خيلی از اين کارمندان انگليسی چنين امکاناتی در تلويزيون مادر در اختيارشان قرار داده نمی شود، و تلويزيون مادر هم بنوبه خود از وجود تلويزيون بی بی سی فارسی در تعليم و تربيت بخشی از کارمندان انگليسی اش چه در زمينه مديريتی و فنی و چه فراهم کردن زمينه برای تجربه سبک های جديد تلويزيونی، که هرگز اجازه آن ها را در کانال های انگليسيش نمی دهد، بطور مجانی استفاده کرد. با اين اميد که اگر موفقيت هايی در اين زمينه حاصل شد آنگاه اين تيم تربيت شده در تلويزيون بی بی سی فارسی و با تجربه را بمرور زمان به کانال های اصلی اش منتقل کنند!
اين واقعأ دردناک است. بودجه تلويزيون بی بی سی فارسی که بايد خرج کيفيت برنامه ها و تعليم و تربيت کارمندانی شود که هدفشان ماندن و فعاليت در اين شبکه تلويزيونی است، صرف تعليم و تربيت وتجربه های تلويزيونی بی بی سی مادر می شود و به نوعی بودجه تلويزيون بی بی سی فارسی توسط بی بی سی مادر به جيب زده می شود! علاوه بر آن، خيلی از اين تعليم و تربيت ها توسط بخش آموزشی تلويزيون مادر صورت می گيرد، البته نه مجانی بلکه بودجه زيادی از تلويزيون بی بی سی فارسی صرف اين کار می شود که اين خود امکان به سر کار نگاه داشتن کارمندان بخش آموزشی بی بی سی مادر را هم فراهم می کند!
همانطور که می بينيد بی بی سی مادر از ضعيف بودن پرسنل تلويزيون فارسی، استفاده دو گانه ای ميکند: هم کارمندان آتی خود را تعليم می دهد و هم حقوق کارمندان بخش آموزشی بی بی سی مادر را تضمين می کند، وهمه اين ها از سر خير وجود پرسنل ضعيف تلويزيون بی بی سی فارسی است.
بودجه ای که به اين ترتيب صرف آموزش پرسنل ضعيف بی بی سی می شود، در اصل می توانست صرف بهبود درآمد فيلمسازان برنامه آپارت شود تا با شرايط بهتری فيلم بسازند، در حالی که بی بی سی فارسی به نوعی با کم دادن به فيلمسازان و ايجاد فشار حرفه ای و معيشتی بر آنها، بودجه آموزش را تامين می کند. به عبارت ديگر اين فيلمسازان ايرانی هستند که بطور غير مستقيم بودجه پروژهای بی بی سی مادر را با سختی هايی که می کشند تأمين می کنند!
بنظر می رسد که دوستان وسردمداران هموطن ما در اين شبکه يا متوجه اين مسئله نيستند ويا شايد هم هستند اما برای خود آنها نيز تلويزيون بی بی سی فارسی فقط يک نردبان ترقی برای رفتن به تلويزيون بی بی سی مادربعنوان يک آرزوی ديرينه است. آرزويی که قبلأ امکانی برايش نداشته‌اند و حالا از اين شرايط طلايی می خواهند بهره برداری لازم را تا حد ممکن بکنند. نتيجه اين می شود که اين دوستان از اين اجحاف غيرقابل قبول چشم پوشی می کنند تا روابط خود را با دوستان و سردمداران انگليسی حفظ کنند. و اينگونه است که هموطنان ما در اين شبکه عزيزمان نخشان هميشه در دست انگليسی هاست و بدون اجازه آنها حتی آب نمی خورند. در مسندند ولی قدرت تصميم گيری آنچنانی در مورد آينده اين کانال تلويزيونی ندارند! و تمام اين مشکل از آنجا شروع می شود که هم زبانان ما در اين شبکه بعلت نداشتن تجربه های لازم تلويزيونی هميشه محتاج کارمندان انگليسی هستند.
و اين بطرز فجيعی دردناک است! انگار دوستان مدرن، با تحصيلات عاليه و روشنفکر ما از تاريخ هيچ نياموخته اند. بقول دوستی که می گفت تلويزيون بی بی سی فارسی شده است آزمايشگاه؛ همانطور که در قديم دولت های قدرتمند فشنگ واسلحه های خود را اوّل در کشورهای جهان سوّم آزمايش می کردند وبعد آنها را به بازارهای جهان عرضه می کردند، امروز هم تلويزيون بی بی سی فارسی آزمايشگاه مدرن اين روش های حقيرانه شده است. چه کنيم که ما جهان سوّمی هستيم و بيش از اين لياقت نداريم!
نتيجه اين شده است که ما به مردم تشنه، با فرهنگ، سلحشور و مدرن خود در ايران، افغانستان و تاجيکستان می گوييم که خانم ها و آقايان شما بيشتر از اين لياقت نداريد چون ما بايد از نردبان ترقی وجود شما بالا برويم.
و اين را کسی که مدير راه اندازی تلويزيون بی بی سی فارسی بود با هوشياری درک کرده بود و بخوبی می دانست که استخدام فارسی زبانان بدون تجربه تلويزيونی و تشنه قدرتی که تا آن زمان اين قدرت از آنها سلب شده بود، نتيجه اش اين خواهد بود که دوستان بسيار با شعور راديويی ما هميشه محتاج کارمندان انگليسی خواهند بود. (البته از نظر من استفاده از کارمندان انگليسی در اين شبکه در شرايط خاصی هيچ اشکالی ندارد اما نه به اينگونه آزمايشگاهی، که به تلويزيون بی بی سی فارسی تحميل شده است.)
کارمندان شبکه بی بی سی فارسی هم فعلا از اين امکان طلايی دارند در تجربه اندوزی برای روز مبادا استفاده می کنند که اگر روزی چنانچه تلويزيون بی بی سی فارسی بر اساس زدوبند های سياسی و اقتصادی بسته شد، آنها شانس داشته باشند که جذب تلويزيون بی بی سی مادر و ديگر کانال های تلويزيونی انگليس بشوند. از اين روست که برای استفاده ازاين امکان طلايی، با هم دعوا دارند که چرا فلانی اينقدر زياد مجری فلان برنامه است و من نيستم. يا اينکه چرا فلانی زيادتر از همه امکان تهيه برنامه دارد و من ندارم. يا من هم می خواهم سر دبير برنامه فلان قسمت بشوم. و از سر اتفاق همه آنها هم دوست دارند که جلوی دوربين ظاهر شوند، فارغ از اين که قابليت های لازم را دارند يا نه. و اين به جايی رسيده است که سر دبيران بخش ها، مجری برنامه هم شده اند.
در اين مورد بهزاد بلور از همه سبقت گرفته است و در برنامه های مختلف بيشتر از همه حضوردارد. گرچه من از او خوشم می آيد و قابليت های خوبی هم دارد اما ايشان بايد توجه کند که از اين برنامه ها فقط برای ستاره کردن خودش استفاده نکند. وقتی برنامه ای راجع به ستاره ها ساخته می شود رسم بر اين است که ستاره ها بدرخشند و نه ايشان. البته کنترل اين مجری دوست داشتنی بايد در دست سردبيران مربوطه و تهيه کنندگان ناظر اين برنامه ها باشد به شرطی که متوجه اين نکته ظريف اما ضروری شده باشند.
در اينجا بايد اين نکته را به صراحت تاکيد کنم که در اين شبکه همکارانی هستند که صادقانه فعاليت می کنند ولی فضای غالب موجود همين است که در اين مقالات ترسيم کرده ام. در مقالات آينده، تأثير ضعف تيم مديريت، که ناشی از بی تجربگی آنها در کارهای تلويزيونی و يا نداسـتن زبان فارسی است، و باعث پائين بودن کيفيت برنامه شده است، صحبت خواهم کرد. اما فعلأ بر گرديم به سبک، روش و رسم مديريت موجود در تلويزيون مادر و کمبود آن در تلويزيون بی بی سی فارسی بخاطر رقابت در خودنمايی و سبقت گرفتـن از هم در پلوخوری که ممکن است بعدها ديگر دستشان به آن نرسد.
در تلويزيون مادر و ديگر کانال های معتبر، رسم بر اين است که مجريان خبری فقط در ساعات خاصی برنامه اجرا می کنند. اين روش باعث می شود که يک نوع حس نزديکی بين مردم و شخصيت های تلويزيونی ايجاد شود و وقتی تماشاچی تلويزيون را در ساعت خاصی روشن می کند دوست دارد چهره آشنايی را که با او ارتباط برقرار کرده است، ببيند. اما در تلويزيون بی بی سی فارسی اينگونه نيست و برنامه اخبار در ساعت خاصی توسط مجريان مختلف اجرا می شود. اين باعث می شود که تماشاچی دچار دلتنگی شود؛ انگار دوست نزديکی را که به او اعتماد دارد از دست داده است.
بنظر می رسد که مجريان برای اجرای برنامه های خاصی مثل ۶۰ دقيقه با هم دعوا دارند. وگرنه دليل اين ناهماهنگی اصلأ قابل درک نيست. در اينجا يک ضعف مديريتی در کنترل اين همه سبقت گرفتن ها از يکديگر کاملا مشهود است. بايد جلوی اين آش شل قلمکار گرفته شود وبعنوان مثال کسی که مجری برنامه ورزشی است نبايد مجری اخبار مهم اين شبکه، "۶۰ دقيقه"، باشد. البته هيچکس منکر دادن امکان به مجريان مختلف برای کسب تجربه نيست، اما بايد اين به همان شکلی باشد که بی بی سی مادر عمل می کند و نه به اين وضعيت آشفته بازاری که ما در بی بی سی فارسی شاهدش هستيم. بايد تغييری در اين وضع ايجاد شود.
از آنجا که اين کار خيلی ساده ای است، پيشنهاد می کنم که مديران مسئول يک مقداری جلوی اين کارها را بگيرند واز نظر سبک يک نوع هماهنگی ايجاد کنند.اين مديران هيچ آموزش خاصی لازم ندارند و راه دوری نبايد بروند، فقط کافی است که با کمی استعداد بخرج دادن، يک مقداری تلويزيون مادر را تماشا کنند؛ حتما خيلی چيز ياد خواهند گرفت.
بی تجربگی کارمندان راديويی در کارهای تلويزيونی و فارسی ندانستن کارمندان انگليسی، در کيفيت برنامه ها آثار بدی گذاشته است. در اينجا بايد صريحأ تاکيد کنم که من در مورد کار کردن فارسی زبانان و انگليسی ها در کنار هم در اين شبکه هيچ مخالفتی ندارم. ولی وقتی فارسی زبانان از تجربه های لازم تلويزيونی برخوردار نيستند و انگليسی ها هم زبان فارسی نمی فهمند، وضمنأ تلويزيون بی بی سی فارسی فقط موقتی ويک پل ترقی برای انگليسی هاست و نمی خواهند که خودشان را در گير کنند و برايش وقت زيادی بگذارند، اين همکاری از هرگونه احساس تعهد و تعلق تهی می شود و هيچ انرژيی صرف بهبود برنامه ها نخواهد شد. مشکل در اينجا نه از همکاری انگليسی ها و فارسی زبانان در کنار هم بلکه از انديشه خود کوچک بينی تيم مديريت شبکه فارسی و پذيرش بی چون و چرای هر غير متخصص انگليسی ناشی می شود.
اين البته پديده تازه ای نيست. دوستی که ساليان سال در ايران پروژه های توسعه را بطور مشترک با خارجی ها اجرا و مديريت می کرد دردآشنای اين معضل کهنه بود و به من نمونه هايی از کارهای مشترک را ارائه کرد که در شرايطی که مدير ايرانی تخصص و تسلط کامل به موضوع تحت مديريت خود داشته ، و از اعتماد بنفسی برخوردار بوده که در آن کوچکترين حس حقارتی نسبت به چشم آبی ها راهی نداشت، اين همکاری مشترک به معنای واقعی اتفاق افتاده و آثار مثبتی هم برای مردم و هم در حيطه های تخصصی مديريتی بر جای گذاشته است. اما در غياب اين دو عنصر، همکاری با خارجی ها، هميشه در ايران ختم به تفريح آنها و شبيه مرخصی شده است تا آنها از کارهای سخت ساليانه در کشور خودشان رفع خستگی کنند، که حاصلش نه تنها هزينه های بی ثمر از جيب مردم بوده، بلکه فرصت های تبادل متوازن دانش و تجربه برای مردم ايران نيز به باد رفته است.
مديری که تسلط و تخصص لازم را در حوزه مديريت خود داشته باشد و کمی هم نسبت به مردم و حوزه کاری خود احساس تعهد کند، هرگز تن به همکاری با مشاوران و همکاران غير متخصص خارجی به صرف خارجی بودن نمی دهد. اگر مديران تلويزيون فارسی که عافيت انديشی می کنند به همکاران بی تخصص انگليسی تن ندهند و مديريت تخصصی سطح بالا ارائه کنند، به اين عافيت سريعتر، معقول تر و انسانی تر دست پيدا می کنند. اما طبيعی است که مديريت کردن يک فرد غير ايرانی متخصص از عهده تيم ضعيف مديريتی بر نمی آيد، پس آن ها راهی جز تن دادن به چشم آبی های غير متخصص ندارند، بخصوص اگر که هنوز اين حس حقارت تاريخی برتری هر چشم آبی در تيم مديريت ايرانی پنهانی عمل کند، مديريت آن ها نمی تواند از آنچه که در بی بی سی فارسی ديده می شود، فراتر برود.

اما ببينيم که آثار اين همکاری در وضعيت ضعف مديريتی برنامه های تلويزيون فارسی چه بوده است. من بارها شاهد بودم که گوينده چيزی می گويد و تصوير چيز ديگری نشان می دهد که با گفتار ناهماهنگ است. و اين باعث گيج شدن تماشاچی می شود. انگار خبرنگار، اول مطلب را نوشته بدون اينکه به اين فکر کرده باشد که آيا تصاويری که لازم دارد در دسترس هستند يا نه. مونتور يا همان تدوينگر هم که زبان فارسی نمی داند چندان متوجه اين ناهماهنگی نمی شود. در نظر داشته باشيد که مونتور طبق تعريف فردی است که ضمن شناخت کيفيت هنری تصوير و صدا، با کاربرد وسايل و تجهيزات و دستگاه های مونتاژ فيلم و ويديو آشنايی کامل دارد. و حالا تصور کنيد کسی را که زبان فارسی نمی داند و تدوينگر برنامه های فارسی است. و طبيعی است که "شناخت کيفيت هنری تصوير و صدا" تبديل می شود به يک امر فنی نه محتوايی. خبرنگار هم که موظف است مطلب را بر اساس تصاوير مونتاژ شده دوباره نويسی کند يا متوجه نمی شود ويا اينکه آن را زير سبيلی در می کند. سر دبير فارسی زبان بی تجربه تلويزيونی هم يا متوجه اين اشتباه نمی شود و يا نمی داند که چه راه حلی پيشنهاد دهد. سر دبير انگليسی هم که در اين مورد کاملأ شوت است.
اين مشکل ناهمخوانی را من در تلويزيون های انگليس هرگز مشاهده نکرده ام. بخصوص در برنامه های اخبار، گنگی تصوير و کلام از گناهان کبيره است چرا که هدف از توام کردن تصوير و صدا برقراری رابطه بسيار مستقيم و صريح تماشاچی با موضوع خبر است. يکی از دوستان، نمونه ای از اين نوع اشتباهات در برنامه های اخبار تلويزيون بی بی سی فارسی نقل می کرد که بازگويی آن در اينجا خالی از لطف نيست.
در گزارشی از يک دانشجوی يمنی که می خواست هواپيمايی را منفجر کند، خبرنگار راجع به اين شخص صحبت می کند و تصاويری از خيابان های يمن و چهره هايی از مردم که به دوربين نگاه می کنند، نشان داده می شود. دراين ميان خبرنگار اسم جوان متهم را ذکر می کند و تماشاچی حواسش پرت می شود و برای چند لحظه فکر می کند که اين اسم برده شده از مـتهم، يکی از همان مردمی است که به دوربين نگاه می کنند. ۱۲ ثانيه بعد عکسی از يک جوان برای مدت ۱۵ ثانيه نشان داده می شود و گوينده اصلأ اسمی از اين فرد نمی برد و تماشاچی دوباره حواسش پرت می شود و نمی داند که اين شخص کيست و اصلأ به مطلب جالبی که گوينده راجع به اين اتفاق مهم می گويد نمی تواند توجه کند. بعد از مدتی گيجی، حدس می زند که شايد اين عکس متعلق به آن جوانی باشد که می خواسته هواپيما را منفجر کند واسمش حدود ۲۵ ثانيه قبل روی تصاوير مردم در خيابان های يمن برده شده است! يعنی تصاويری که بايد به کمک خبر بيايد که سرعت انتقال و دريافت خبر را در بيننده افزايش دهد، تبديل به يک معمايی می شود که در تمام طول جريان خبر، بيننده مشغول کشف آن معما می شود.
اگر اين عکس در همان زمان که گوينده برای اولين بار اسم اين جوان مـتهم را می برد نشان داده می شد مشکل براحتی و سادگی حل می شد. اما سر دبير مسئول، اصلا متوجه اين گنگی نمی شود تا از خبرنگار و مونتورش بخواهد که اين اشتباه ابتدايی را تصيح کنند.
از اين گونه اشتباهات نمونه های بيشماری وجود دارد که احتياج به بررسی دقيق توسط مسئولين امر دارد. اگر چنين اشتباهی در اخبار بی بی سی مادر اتفاق می افتاد، که من هرگز آن را مشاهده نکرده ام، با آن بطور جدی و شديد برخورد می شد. اما در تلويزيون بی بی سی فارسی اينگونه نيست. چرا؟
من در مقالات بعدی به چگونگی اين تضاد دو گانه در استاندارد بی بی سی مادر(يکی برای شبکه انگليسی اش وديگری برای تلويزيون فارسی)، عدم شفافيت مديريت در قبال مردم، مشکل کارمند منشی وبالا رفتن خود خواهانه از پله های ترقی به هر قيمتی، خواهم پرداخت و اثراتش را در تک تک برنامه ها چه از نظر سبک و محتوا تجزيه و تحليل خواهم کرد.
اما می خواهم با يک سوال فرضيه ای، بحث اين هفته را پايان دهم: اگر بپذيريم که تلويزيون بی بی سی فارسی آزمايشگاهی برای تعليم و تربيت شود، چرا اين در مورد نسل دوم و سوم مهاجر فارسی زبان مان، البته نه فقط در جلوی دوربين بلکه در زمينه های تکنيکی و برنامه سازی، چندان مورد استفاده قرار نمی گيرد؟ اين ها هم بايد سهمی در اينجا داشته باشند. اين نسل جديد و پدرانشان با ماليات هايی که می دهند حقوق شما و هزينه چرخاندن اين شبکه را متحمل می شوند. و از طرف ديگر اين نسل جديد می تواند سرمايه عظيمی برای آينده درخشان اين کانال تلويزيونی باشد که ثمرات آن را هم مسئولين اين شبکه و هم ما تماشاچيان ميليونی در آينده خواهيم ديد.
ولی واقعيت امر اين ست که ما اساسا با آزمايشگاه شدن اين تلويزيون مخالفيم و نمی خواهيم که تاوان اين سودجويی های خودخواهانه را بپردازيم و تحمل تجربه های آزمايشگاهی تلويزيون مادر را در تلويزيون بی بی سی فارسی نداريم. بدون شک، اصلا انسانی و منطقی نيست که اين روش در اين شبکه ادامه پيدا کند و مسئولين امر بايد هر چه سريعتر در اين فضای نا سالم تغيير اساسی و جدی ايجاد کنند.
شاهين بوستانی – ارديبهشت ۱۳۸۹ لندن
shahinbostani@hotmail.com
http://www.mybbcpersian.com

منبع:





نظرسنجی در رابطه با فعالیت این وبلاگ خبری

Twitter Updates

Twitter Updates

    follow me on Twitter

    درخواست همکاری:

    web counter
    سلام بر بازدید کنندگان عزیز،
    شما هم می توانید سهراب را در افزایش کیفیت و کمیت مطالب با ارسال لینک خبر و یا مطالب خودتان که به نوعی در ارتباط با خبر های روز جنبش سبز است، یاری دهید. مطلب شما در اولین فرصت درج خواهد شد. برای این منظور، مطلب یا لینک مورد نظر را به آدرسsohraabirani@gmail.com ارسال دارید.
    با تشکر از حسن همکاری شما،
    سهراب