محمود صدری
نقد معنویت و آته ایسم محض در ایران
نخست: نقد معنویت محض در ایران
حرکت به سوی معنویت محض یعنی معنویت بدون تعین فرهنگی، تاریخی، و آئینی هرچند در میان برخی نخبگان ایران محبوبیتی دارد و بجای خود قابل توجه و احترام است هرگز جایگزین معنویت و اخلاق ممزوج و مرتکز در دین و سنت نخواهد بود. این گرایش فکری بخشی از پروژۀ نا تمام روشنگری در غرب است. آنچه از ابتدا این پروژه را در اروپای قرن 18 و نیز ایران قرن 20 مطلوب جلوه می داد، دافعۀ سنت و مذهب متداول و مسلط و جاذبۀ آینده ای طلائی برای نوع بشر بود که در آن عدالت، اخلاق، و معنویت به گونه ای عقلانی و شفاف قابل وصول باشد و بتوان با عمل جراحی روشنگرانه آب مروارید مناسک و باورهای فرسوده را از چشمها شست و با مدد عقل زلال فلسفی به اصول موضوعۀ عمومی اخلاق و رستگاری این جهانی نایل شد.
البته این پروژۀ روشنگری هرگز در غرب محقق نشد. از همان ابتدا فلاسفۀ اروپائی مانند کانت و روسو و نیز فلاسفۀ اسکاتلندی و آمریکائی هر یک نسخه ای نوشتند و نظامنامه ای امضا کردند که با هم کل منسجمی را تشکیل نمی دادند: جمعشان نا میسر و تفریقشان هزینه بردار بود. و یا بهتر بگوئیم در نظر ممکن می نمودند و در عمل نا ممکن از آب در آمدند. هنگامیکه فرد از فرهنگ و باور ها و تعینات دیگرش رها، و به تعبیر فیلسوف معاصر الیسدیر مک اینتایر به "فرد بی بار" انتزاعی تبدیل شود دیگر در جهان واقعی حضور نخواهد داشت[ii]. باور به همان اصول عمومی عدالت و اخلاق باید از فیلتر های محلی انسانهای متعین و دلبسته به فرهنگها و سنت های مشخص بگذرد و گرنه مثل سراب های بیابانهای یزد در انتهای جاده مثل آب موج خواهد زد.
پروژۀ معنویت و اخلاق محض را هم که کانت برای بار اول بطور منسجم مطرح کرد باید در چارچوب نقد و تفسیر فلاسفۀ بعدی فهمید. متفکر مبرزی مانند ماکس شلر که عمری را به نقد تفسیر آرا کانت گذرانده و به اجماع مفسرین معاصر، همراه با هوسرل و هایدگر مثلث فکری مهمی را تشکیل می دهد کتاب مفصلی تحت عنوان "فرمالیسم در اخلاق و اخلاق غیر فرمال ارزشها" نگاشته که موضوع آن نقد نظام بی تعین معنویت و اخلاق عمومی کانتی است.[iii] یکی از نکات جالبی که شلر مطرح می کند اینست که تفکر خالص و جهانشمول کانتی در بارۀ معنویت و اخلاق، با همۀ امتیازاتش، خود علقۀ انکار ناپذیری با ارزشها و جهان بینی برهۀ خاصی از تاریخ آلمان قرن 18 دارد. روشنفکران ما که به پروژه اخلاق و معنویت محض علاقمندند می بایست خود را با آثار اینگونه متفکران و منتقدان نیز آشنا کنند.
در میان متفکران معاصر نیز مایکل والزر متفکر و فیلسوف سیاسی مشهور[iv] اخلاق و معنویت انتزاعی، بی تعین، و بدون قید و شرط را به اتاق هتلی تشبیه می کند که همه لوازم استراحت و نظافت و حتی خورد و خوراک در آن مهیاست اما این اسباب و وسایل استاندارد برای زندگی دائمی طراحی نشده. اتاق هتل برای کسی اتاق نشیمن نمی شود؛ جای زندگی نیست، محل اتراق است. خانه آنجاست که با امکانات وسلیقه افراد و خانواده ها مفروش و مزین شده، تاریخ دارد، خاطره دارد، در آن زندگی شده و لذا منحصر به فرد است، به تعبیر زیبای زبان فارسی حال و هوای خاص خود را دارد. والزر می گوید معنویت محض و اخلاق بی تعین تاریخی و فرهنگی نیز حکم آن اتاق هتل را دارد که کافی است ولی وافی نیست. سرپناهی برای بیتوته است نه زیر بنائی برای بیت.
البته این همه به این معنا نیست که آنچه دین و سنت موجود به عنوان معنویت و اخلاق عرضه می کند را فله ای و بدون چون و چرا بپذیریم. باید این همه را به نقد بی امان عرضه کنیم. آنرا با سنت های اخلاقی و معنوی دیگر مقایسه کنیم، بحرانهای آنرا جدی بگیریم و نشانۀ لزوم تحول بدانیم، و همواره بفکر راهکار های جدید و مقتضی شرایط نوین باشیم. در تاریخ اندیشۀ ما نیز پرآوازه ترین سخنگویان معنویت جهانشمول که امروز شهرت جهانی دارند یعنی بزرگانی مانند عطار، مولوی، و حافظ نیز از درون سنت فکری اسلامی و با نقد کوته فکری های مدعیان و مفسرین آن آغاز کردند نه از موضع نفی مطلق سنت و فرهنگ دینی. و این همان راهی است در تاریخ معاصر ما نیز نواندیشان و احیا گرانی مانند سید جمال اسد آبادی، احمد آقایف، اقبال لاهوری، و علی شریعتی دنبال کردند. آنها بدنبال نا کجا آباد معنویت منهای دین، و اخلاق فارغ از سنت نبودند بلکه از درون فرهنگ و مذهبی که پیشینۀ هزار و پانصد ساله فکری و وسعت قاره ای دارد و با تکیه به جانمایه های غنی و ارزشمند آن به فکر تحول و احیا افتادند و سر موفقیتشان نیز در این بود.
پانوشت ها
از مهمترین فلاسفه ای که این پروژه را در غرب دنبال می کند آقای چارلز تایلوراستاد ممتاز دانشگاه مک گیل است که با اعتدال و دقت فلسفی به تبیین دستاورد های اخلاقی و معنوی سنت سکولاریسم و مدرنیسم می پردازد در عین حال که جهان معاصر را از فیوضات اخلاق و معنویت دینی بی نیاز نمی بیند.
Charles Taylor, The Ethics of Authenticity,
Charles Taylor, A Secular Age, Belknap, 2007
[ii] Alasdair MacIntyre, Who’s Justice? Which Rationality?
[iii] Max Scheler, Formalism and Non-Formal Ethics of Values, Northwestern University Press, 1973
[iv] Michael Walzer, Interpretation and Social Criticism,
منبع:
http://www.rahesabz.net/story/11358/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره میشود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.