۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه

پايان نمايش ماجرای دفتر خيابان فاطمی، بيژن صف‌سری

رسانه شمائید gooya news :: politics : پايان نمايش ماجرای دفتر خيابان فاطمی، بيژن صف‌سری


آن‌چه در اين شعبده برجای می‌ماند پرسشی است که تنها بايد نماينده‌ی محترم افشاکننده‌ی ماجرای دفتر خيابان فاطمی بدان پاسخ دهد که به‌راستی بعد از ابلاغ حکم حکومتی چه‌گونه قصد ادامه‌ی پی‌گيری و به نتيجه‌رساندن اين ماجرا را دارند که کماکان قول آن را به خبرنگاران می‌دهند؟

می گويند رضاخان که هر بار حاجی مخبرالسلطنه را می ديد به گوشه ای از فساد دربار خود پی می برد چرا که حاجی (مخبر السلطنه) وقتی اجازه شرفيابی می يافت، آنقدر دستهايش را به هم می ماليد و مدام مبارک است ، مبارک است می گفت تا رضا خان مجبور به پرسش می شد و می پرسيد چه چيزی مبارک است ؟ و آن وقت حاجی هم مثلا می گفت : پرده های جديدی که فرموديد از آلمان خريداری شود . و رضا خان می فهميد ، آيرم رئيس نظميه به اسم خريد پرده ، مقدار زيادی پارچه وارد کشور کرده و ماليات و عوارض هم نداده است و اين در زمانی بود که روزنامه ها توقيف و سانسور ، بر همه جا حاکم بود و عجبا که امروز هم ، در عصر ارتباطات ، با وجود خودسانسوری به عمد و يا اجباری مطبوعات ، نقش حاجی مخبرالسطلنه ها را وکيل الدوله های مجلس بعهده گرفته اند اما با اين تفاوت که جنم نمايندگی برای ايفای چنين نقشی را کم دارند و گرنه همه وکيل الدوله ها می شدند مرحوم مدرس با آن زبان سرخ آتشين که فرمانفرما را به تنگ آورده بود تا بدانجا که بوسيله ی يکی از دوستان مدرس به او پيغام می دهد که "خواهش می کنم حضرت آيت الله انقدر پا روی دم من نگذارند." مدرس هم جواب می دهد که به فرمانفرما بگوييد: "حدود دم حضرت والا بايد معلوم باشد زيرا من هر کجا پا می گذارم دم حضرت والاست!"

حال مقايسه کنيد وکيل الدوله های امروز را با وکيل الرعايا ی چون مدرس که تفاوت از زمين است تا آسمان است ، بيخود نيست که شاعر می گويد:
دانه فلفل سياه و خال محرويان سياه
هر دو جانسوزند اما اين کجا و آن کجا

چند وقتی بود که در خانه ملت بعد از ماجرای ادامه دار يارانه ها، نمايشی توسط چند تن از وکيل الدوله ها به نام ماجرای دفتر خيابان فاطمی آغاز شد که داستان آن حکايت از افشاگری يکی از نمايندگان مجلس در مورد فساد مالی معاون اول رئيس جمهوری داشت که الحق ، رقيب سرسخت سريال های بی سر و ته صدا و سيما شده بود تا بدانجا که در هر خانه و محفلی پا می گذاشتيد صحبت از رشادت اين نماينده افشاگر و همکارانش و ايضا ماجرای دفتر خيابان فاطمی بود ، و اين سريال ادامه داشت تا اينکه شور بختانه قطع نا بهنگام ادامه اين سريال با حکم حکومتی لاجرم طرفداران اين سريال پليسی جنايی را به خماری کشاند.

اما آنچه در اين شعبده بر جای می ماند پرسشی است که تنها بايد نماينده محترم افشا کننده ماجرای دفتر خيابان فاطمی بدان پاسخ دهد که براستی بعد از ابلاغ حکم حکومتی چگونه قصد ادامه پی گيری و به نتيجه رساندن اين ماجرا را دارند که کما کان قول آن را به خبر نگاران می دهند؟ آيا ايشان و همکارانشان با توجه به نطق های آتشين خود که در آن به اسناد و مدارک و شواهدِ خاصی اشاره می کردند، و با اتکا به اين منابع به کشف اين فساد نائل گرديدند ، تعمقی نسبت آبرو و مصلحت نظام نداشتند که امروز بعد از ابلاغ حکم حکومتی بطور تلويحی از موضع قبلی خود کوتاه آمد و می گويند "البته ما دنبال شکايت خود هستيم ولی مصلحت نظام از هر چيزی بالاتر است"؟

بی گمان ديگر چنين ژست های حق طلبانه کار ساز نخواهد بود ، چرا که به شهادت تاريخ همواره در اين کهنه ديار برای حل و فصل معضلات امور و مشکلات سه راهکار بيشتر وجود نداشته است که عبارتند از :
۱- روش سرهم بندی،
۲ - روش ماست مالی،
۳- روش مرضيه ساخت و پاخت
و اين هر سه از مبتکرات فکر بديع و از کشفيات قريحه سرشار سياستمداران اين آب و خاک بوده که الحق در اين ميدان گوی سبقت از جهان و جهانيان ربوده اند.تا نگوئيد که تهمت افترا به سياست بازان اين آب و خاک چرا ؟ نگاه کنيد به گذشته نه چندان دور در باب رسيدگی به مفاسد اقتصادی ، آن هم بعد از فرمان هشت ماده ای رهبری ، که هشت سال پس از صدور اين فرمان ، زمانی نايب رئيس کميسيون اصل ۹۰ مجلس وقت ، تعدا د پرونده های محرمانه در اين خصوص را ۶۰ پرونده اعلام ميکند که تا به امروز ، لا اقل مفسدان همان ۶۰ پرونده قابل رسيدگی را تا کنون معرفی نشده اند و تنها با بهانه هايی چون مشکلات آئين دادرسی که باعث اطاله ی دادرسی می‌شود، معرفی عاملان را تا به امروز که هيچ بلکه تا قيام حضرت مهدی هم طول خواهد کشيد.

.بی شک خواندن و شنيدن واقعيتهای اين چنين اسفناک ، دل و جان هر ايرانی وطن پرستی را به درد می آورد اما حقيقتی است که بدان گرفتاريم و آنهائيکه واقف به اين بلا گشتند با دلسردی ، يا گوشه عزلت گزيدند و يا به اميد علاج اين عارضه دست به دعا بر داشتند و يا دست کم همچون “فريدون توللی “شاعر توانمند اين آب و خاک که با مخاطب قرار دادن مردم اين کهنه ديار فرياد بر آورد که:
ترسم ز فرط شعبده چندان……. کنند
تا داستان وطن باورت کنند
من رفتم از چنين ره ، ديدم سزای خويش
بس کن تو ، ورنه خاک وطن بر سرت کنند

بيژن صف سری
http://bijan-safsari.com


منبع:

http://news.gooya.com/politics/archives/2010/04/103444.php


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظر شما بلافاصله منتشر خواهد شد. این بلاگ خبری، امکانات اندکی دارد و براساس اعتماد و خودکنترلی اداره می‌شود. لطفا از موضوع خارج نشوید و خویشتندار باشید.

نظرسنجی در رابطه با فعالیت این وبلاگ خبری

Twitter Updates

Twitter Updates

    follow me on Twitter

    درخواست همکاری:

    web counter
    سلام بر بازدید کنندگان عزیز،
    شما هم می توانید سهراب را در افزایش کیفیت و کمیت مطالب با ارسال لینک خبر و یا مطالب خودتان که به نوعی در ارتباط با خبر های روز جنبش سبز است، یاری دهید. مطلب شما در اولین فرصت درج خواهد شد. برای این منظور، مطلب یا لینک مورد نظر را به آدرسsohraabirani@gmail.com ارسال دارید.
    با تشکر از حسن همکاری شما،
    سهراب